آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته امام رضا» ثبت شده است


در پس #معرکه افتادم...
من با #نگاهی ، دَخل دلم را آوردم!
تو با #گنبد طلایی ات قلبم را طلاکوب کرده ای..
#درد را در پس چشمم دیدی
به پاره های قلبم صبورانه وصله زدی
#باز_هم_آمده_ام ...

رو به روت #بی_اختیار
دوباره زانو بزنم
میون #گریه بگم
#غریب و در به در منم!
تو رو #شاهد بگیرم
که با #خدا حرف بزنی
میدونم که دست رد
باز به سینه م نمی زنی!

متن و عکس: #رضوی
#خاظرات_خادمی #انیس_النفوس #امام_رضا علیه السلام


حالم خوب است با تو

حتی اگر هوای این شهر گرفته باشد

...از گناه

تو که باشی همه چیز خوب است..

حتی بغض!

حتی دلتنگی!

امروز نه...

اما فردا می آیم...

این را تپش قلبم می گوید: 

باید بروی...

انیس النفوس

تو هیچگاه برای من کهنه نخواهی شد

حتی اگر تمام این شهر را تار عنکبوت گرفته باشد...


حرم امام رضا

 

و تو هــرگز به عظمت او پی نخواهـی برد

مگر اینکــه به پایش بیفتـــی ...

حال به بالای سرت نگـاه کــن !

آیا هنــوز به حقارت خود پــی نبرده ای؟!


عکس و متن : از رضوی

همین امروز



زندگے مثل یک سایه روشن هست

گاهی خنکاے  سایه آزاردهنده ست

گاهی روشنایی آفتاب زننده!

اما انسان به هر دو نیاز داره 

چه بسا سایه اے  که باعث جمود بشه ویا روشنایی که باعث سوختگی...

پس هر دو رو باید تجربه کرد...

نگران نباش اگه سایه یا روشن زندگیت طولانی شده

بالاخره قانون رو نمیشه شکست

زمین دور خورشید می چرخه!


عکس:

دانشگاه فردوسی/مهر88


مولای من! تو را امام غریب می نامند، می دانم بد میزبانی بودند و در مهمان نوازی وفا نکردند. 
مولای من! بعد از گذشت روزگار، حال تو میزبان ما هستی؛ تو میزبان گریه ها و نیازها؛ غم ها و دلتنگی های ما هستی. تو که غریبی را احساس کرده ای! حال غریبه ها به آستان کرم تو چشم دوخته اند و به دستان پر مهرت توسل کرده اند. 
مولای من! می خواهم از زائرانی بگویم که جاده به جاده و شهر به شهر گذشته اند تا نفسی مهمان شوند و از می عشق تو بنوشند. 
مولای من! می خواهم از سنگفرش آستان مقدّست بگویم که سجده گاه قدوم مهمانانت شده است؛ از کبوتران عاشقی که گرداگرد حرم پاک تو می چرخند و تو را طواف می کنند؛ از نسیم بگویم که بیرق گنبدت را بوسه باران می کند و عطر دلربای تو و اشک تمنای زائرانت را به اوج افلاک می برد. 
مولای من! می خواهم از آسمان بگویم که هر روز نه، هر ساعت نه، هر لحظه و ثانیه از تو جان می گیرد و در پیشگاه شکوه تو جان می دهد. 
ای آفتاب مهربانی! می خواهم از خورشید بگویم که هر طلوع با انوار خود به پنجره فولاد تو چنگ می زند و از ضریح تو نور می گیرد. 

ای حجت خدا! خوش به حال جاده که از قدوم زائرانت بغض تنهایی خود را می شکند و خاک پایشان را به سینه زخم آلود خود می زند که عمری است از طواف تو جا مانده است. خوش به حال رواق ها، درها و دیوارهایی که از نفس مهمانانت پَِر می گیرند و به ضریح پاک تو می رسند.خوش به حال مناره ها وکاشی ها! 

ما را دریای کرامتت جرعه ای بنوشان.

پ.ن)

متن از یلدا بهــرامی با اندکی تغییر

عکس : 10مرداد93

وقتی دلتنگ میشی
تمام دنیا برات میشه قدر یک روزنه
دنبال یک زاویه می گردی برای آرامش
یک زاویه برای تنها بودن
برای یک دل سیر گریه کردن
برای سکوت ...
شاید این زاویه، کنج اتاقت باشه
...
اما زاویه ی من ، فاصله ی بین درب بهشت تا انیس النفوس هست.
زاویه ای که هیچ وقت برام ، تند نیست...

--------

تصویر:شب نیمه شعبان 93

وقتی استغاثه ی ما به آسمان نمی رسد

کدامین فریادرس، ناله مان را اجابت کند...جز تو؟

یابن الحسن...

برای ظهورت چه کرده ام، که تقاضای آمدنت را کنم؟

برای آمدنت اما...

کدامین در را باید کوفت؟

کدامین راه را باید رفت؟

ای کاش روز میلادت مقارن با روز قیامت باشد

خوابــ به چشمان ترَم حـــرام...!

دستهایم را دخیل ضریح انیس النفوس می کنم...

أینَ مُعِزَ الاولیاء ؟

أینَ الطالبُ بِدَمِ المَقتول بِکَربلاء؟

مولایم

به دادم برس...!

_______________

عکس: درب نزدیک به ضریح مطهر حرم امام رضا علیه السلام//دیروز عصر

 

پاهایت برهنه ات را روی سنگفرشهای داغ .. می گذاری...!

خسته ای .. لبانت از تشنگی ترک برداشته اند.. می رسی به سقاخانه..

یک جرعه آب ...

سرت را کمی که بالا می آوری تا آب را بنوشی.. چشمت به گلدسته ها می افتد

چقدر گوارا بود.. سلام بر لبان تشنه ات "یاحسین(علیه السلام) "

گلدسته ها آسمان هفتم را خط می کشند..

قدم می کشند آرام آرام .. از سیاهی خاک تا سپیدی افلاک

ستاره ها بر مدار گنبد می درخشند، قطره های عرق اما می درخشد بر پیشانی ات

با بالهای گسترده ی فرشتگان، می رسی در محضر یار...

ملائک به حضورت مباهات می کنند...

"اُدخُلوها بِسَلامٍ آمنین"

متن و عکس از خودم/حرم رضوی-میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام

امروز روز ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام ، به زیارت امام رضا علیه السلام رفتم. امام خب به در بسته خوردم... در حال نظافت حرم مطهر بودند. دلم شکست..

همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد

که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

 

                                                                                                                    "علامه شیخ بهایی" // عکس از خودم

عقربه های ساعت 4 بعدازشهر را نشان می دهد...

هوا گرم است ... گرم...!

بنوش به یاد حسین (علیه السلام)


حرم مطهر-صحن آزادی

برگرفته شده از صدای نور