آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۲ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است


دردهــایــم را بــه هــر کســی که گفتــمــ

دستــِ دلــم را رو کــرد!

روزی دیــگر ، دردمـ را ملعبــه ی خود ساختــ ...

وَ ...

ریشخنـــدم کرد..!


امـــا من گــوهــری را یـــافتمـ ..

که مــونســی دلســـوز

پــدری مهــربان

وَ برادری همــدل استــــ... (1)


دردهــآیم را با رشته ای از اشکــــ بــه هــمــ مــی بــافــم و بـرگــردنــم مــی آویــزمـ

تـــا مبــادا کســی از آن بــاخبــر شــود

رشتــه، سنگیــن کـه مـی شـود...

خــودش مــی گوید بیــآ... بــآ گوش هــآی خودمــ می شنومـ نــدای دعوتــش را..(2)


بــه پـابوسش که می رومـ

خودش گردنبند اشکــ را از گردنمـ بــاز مــی کند...


دردهــایمـ را بــه جــان مــی خــرد و مــرا رهــا مــی کند...

بــه کســی نمــی گویــد که هیـــچ

التیـــام همــ مــی دهد...


وقتـــی از پیش او بــازمــی گــردمـ...

نه دردی دارمـ...

نه اشکی...!


ولــی دلــی دارمـ..

عاشــق تر از همیشــه...

من دُچــآر او شــده امــ ای مــردمــ..!


پ.ن)

1.

قال الرضا علیه السلام:

اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْاَخُ الشَّقِیقُ
امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است.
مسند الامام الرضا علیه السلام / ج 1/ ص 69

2. 

آقا ! پدرم ! برادرم ! مولایم !
 هر روز به شوق دیدنت می آییم
امروز تو را حلقه به گوشم که شود 
لبریز صدای روشنت فردایم

متن و عکس: رضوی


دوباره یک غروب دلنشین 
دوباره یک صدا،
صدای سبز
دوباره می پرد کبوتری
به دور گنبد حرم
دوباره چشمهای من 
پر از نگاه کاشی و ستاره می شود
کنار حوض
دوباره ذهن من 
پر از صدای بالهای یک فرشته می شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلایی اش
چه عاشقانه می پرم

ـــــ

مشهدالرضا علیه السلام- امروز


برگرفته شده از صدای نور