آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

کاری از گروه فریم افسران
به مناسبت ولادت امیرالمومنین (علیه السلام) و روز پدر ،تقدیم به شهدا  و فرزندان معززشان

جهت نمایش بر روی تصویر کلیک کنید.

ای پیش پرواز کبوتر های زخمی

بابای مفقودالاثر، بابای زخمی

دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر

پس کی؟ کی از حال و هوای خانه غم پر؟

گیرم پدر یک آدم فرضیست ، باشد

تا کی فشار خون مادر بیست باشد؟

تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی

یک قاب چوبی روی دست میخ بودی

توی کتابم هر چه بابا آب می داد

مادر نشانم عکس توی قاب می داد

اینجا کنار قاب عکست جان سپردم

از بس که از این هفته ها سرکوفت خوردم

من بیست سالم شد هنوزم توی قابی ؟!

خوب یک تکانی لااقل مرد حسابی!

یک بار هم از گیرودار قاب رد شو

از سیم های خاردار قاب رد شو

برگرد تنها یک بغل بابای من باش

ها ! یک بغل برگرد تنها جای من باش

شاید تو هم شرمنده ی یک مشت خاکی؟!

جا مانده ای در ماجرای بی پلاکی

عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است

یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است

ای دست هایت آرزوی دست هایم

ناز و ادایم مانده روی دستهایم

تنها تلاشش انتظار است و سکوت است

پروانه ای که توی تار عنکبوت است

امشب عروسی می کنم جای تو خالی

پای قباله جای امضای تو خالی

ای عکس هایت روی زخم دل نمک پاش

یک بار هم بابای معلوم الاثر باش
شاعر : عظیم زارع

برگرفته شده از صدای نور