آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته شهادت حضرت زهرا» ثبت شده است

مـــرد گریست...

این روزها زیاد بگو سلام بر امیر المومنین(علیه السلام)

کسی جواب سلامش را نمی دهد!

صلی الله علیک یا امیرالمومنین یا علی ابن ابی طالب (علیه السلام)

پناهنده توایم آقا...

یا ضامن آهو، به ضریحت که چشم مى‏ دوزم، رازى میان زمزمه‏ هاى من با تو از نگاهم جارى است. راز نهانى‏ ام را بخوان که هلال طلایى گنبدت، ماه شب‏هاى تار دل‏شکستگان است. رو به روى جلال تو مى‏ ایستم تا اشک‏هایم را قطره قطره در صحن حرمت جارى کنم.
پنجره فولاد تو، جاده ابریشمى است براى ذهن خستگان تا به تو پیوند خورند.
در هیاهوى بى پناهان، پاسخ تو را مى‏ شنوم که از آن سوى پنجره زمزمه مى‏ کردى: «نگاه‏دار سر رشته تا نگه‏دارم».
بیا و زائرانت را که پرندگان بى بال و پر تواند و به نوشیدن جرعه ‏اى از نگاه تو دل‏خوشند، همچون کبوتران گنبدت پناه‏گاه باش.
«هشتمین رکعت عشق»
رضا جان! گلوى بغض کرده زائرانت، امروز به دنبال واژه ‏اى است براى شهادتت. کبوتران، به صف مى‏ نشینند تا یکى یکى رو به روى تو اداى احترام کنند. اى بى‏ کرانه! کدام دریایى که کشتى نشسته‏ گان عالم، در کنار تو پهلو مى‏ گیرند تا در لنگرگاه مهر تو، چند روزى آشیانه کنند؟
تو کدام آسمان صافى که همه در هواى تازه یادت نفس مى‏ کشند تا دل شوره ‏هاى بى‏ کران تنهایى خود را به آرامش پرکشیدن در خنکاى گنبدت برسانند؟
غروب‏ها وقتى گام‏هاى سبز صداى اذان در مناره ‏ها مى‏ پیچد و دل را در لذتى هراسان رها مى‏ کنم، در سقاخانه دلم آماده اقامه هشتمین رکعت نماز عشق مى‏ شوم.

السلام علیک یا على بن موسى الرضا

سودابه مهیجى

عکس از وبلاگ : من و دوربینم

برگرفته شده از صدای نور