آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

رأس الحسین علیه السلام-بخش سوم

چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ب.ظ

در قسمت قبل در ارتباط با دو معجزه ای که از سر مطهر امام حسین علیه السلام دیده شده است ، صحبت کردم. در این قسمت می خواهم در ارتباط با ورود اسرا به کوفه و سوگنامه ی حضرت زینب سلام اله علیها صحبت کنم. به راستی کـــربلا در کـــربلا مـی مـاند اگـر زینــب نبــود ...

حضرت زینب سلام الله علیها

از مسلم حصاص « گچکار» نقل شده است که گفت: ابن زیاد مرا برای مرمت و تعمیر دارالعمارة به کوفه فراخواند. هنگامی که مشغول گچ کاری درها بودم ناگهان صدای ناله و فریاد از کوفه برخاست. از خادمی که همراه ما بود پرسیدم : چه شده که کوفه یک صدا فریاد می زند؟ گفت: الان سر یک خارجی را آورده اند که بر یزید خروج نموده است . گفتم این خارجی کیست؟ گفت: حسین ابن علی است.

مسلم می گوید: آن خادم را تنها گذاشتم تا اینکه از انجا خارج شد. آنگاه آنقدر صورتم را با سیلی زدم تا اینکه ترسیدم از ضربت سیلی ها، چشمانم کور شود. دستانم را از گچ پاک کردم و از قسمت پشت قصر خارج شده و در کنار خاکروبه ها ایستادم. همانطور ایستادم و مردم هم منتظر ورود اسرا و سرهای بریده بودند. ناگهان چهل هودج که بر چهل شتر سوار بود ظاهر شد و در ان هودج ها ، خاندان ، زنان و اولاد فاطمه سلام الله علیها بودند. ناگهان علی ابن الحسین علیه السلام را دیدم که بر مرکبی برهنه سوار بود و بر روی رگ های گردن او لخته های خشکیده خون پیداست. آنگاه ام کلثوم از محمل سر بیرون آورد و به مردم گفت : « ای اهل کوفه، ساکت باشید، مردان شما به کشتن ما همت می گمارند و زنانتان به حال ما گریه می کنند . خداوند در روز قیامت میان ما و شما داوری خواهد کرد.»

در همان حال که ام کلثوم با زنان کوفه سخن می گفت ناگهان ناله ای بلند شد . آنان سرهای شهدا را آوردند و سر مبارک امام حسین علیه السلام جلوتر از همه سرها بود. سر امام همانند ماه زیبا و نورانی بود و شباهت زیادی به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم داشت. رنگ محاسنش به رنگ سنگ کهربای سیاه می ماند - این سنگ سیاه رنگ، براق و دارای خواص طبی است- که خضاب آن در حال رنگ باختن بود. صورتش همانند ماه کامل و نورانی بود و نیزه ای که بر سر آن نصب شده بود، آن را به طرف شمال و جنوب حرکت می داد . زینب سلام الله علیها به محض اینکه سر برادر را دید، سر خود را به چوب زد ، و دیدم که خون از زیر مقنعه اش جاری گشت. حضرت زینب سلام الله علیها با اندوه تمام رو به سر مبارک نموده و این ابیات را خواند:

♠ای هلالی که هنوز ماه تمام نشده و دچار خسوف شده و غروب کرده است.

♠ای رفیق و ای یاور دل من ، گمان نمی کردم چنین سرنوشتی برای ما مقدر و نوشته شده باشد.

♠ای برادر، با فاطمه کوچک سخن بگو، نزدیک است قلبش از غصه ذوب شود.

♠ای برادر قلب تو بر ما دلسوز بوده ، اکنون چه بر سر آن آمده که چنین سخت و صبور گشته است؟

♠ای برادر! اگر علی را در میان اسرا و یتیمان بنگری ، می بینی که او ناتوان گشته است.

♠هرگاه که آن نااهلان ضربه ای به او می زنند ، او با ناتوانی اشک می ریزد و تو را می خواند.

♠ای برادر، او را نزد خود گیر و قلب هراسانش را آرام ساز.

♠چقدر خوار می شود یتیم ، آنگاه که پدر خود را صدا می زند اما جوابی از او نمی شنود.

منبع: راس الحسین علیه السلام- حسین عبدالامیر النصراوی-ترجمه سیدعلی مرتضوی


نظرات (۲)

السلام علیک یا زینب کبری (س)
پیش از آنی که عزادار محرم باشی ؛ 

سعی کن در حرم دوست تو محرم باشی ...



 السلام علیک یا أباعبدالله الحسین ...

پست بسیار زیبایی بود 

پاسخ:
سلام
تشکر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
برگرفته شده از صدای نور