آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

خاک

چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۶، ۰۴:۵۷ ب.ظ
خاک ریختیم آنقدر که دیگر دیده نمیشد ... همیشه این باور را داشتم که خاک سرد است و دل را سنگ می‌کند اما نمی‌دانم چرا این بار اینقدر گرم شده بود و پرمهر ... چقدر آرام خوابیده بود و مشتاق بود ... اشکهای گرم مهمان صورتهای یخ زده مان شده بود ،من اما قلبم از خاک ریختن گرفت او را دوست داشتم نمی‌خواهم جسم عزیزش را زیرخاک ببینم...

شب اول است
امام رئوفم، آیا به دیدار او می‌روی؟ به دیدار کسی که تمام عمرش را به زهد و پارسایی گذراند؟


دلتنگم....

  • رضوی

نظرات (۲)

  • س _ پور اسد
  • رحمکم الله و ایانا
    پاسخ:
    و رحمت الله علیکم
  • خونه مادری
  • ان شااللهذکه به دیدارش میروند
    پاسخ:
    ای خوش آن روز که پرواز کنم تا برِ دوست...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    برگرفته شده از صدای نور