آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

خانه

چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۳۵ ق.ظ

انگار همین دیروز بود که باهمسرم خونه رو تمیز کردیم، بعد وسایلمونو کم کم آوردیم ، چیدیم و از زحماتمون لذت بردیم. هر دومون از کسی کمک نمیگیریم.

چقدر زود گذشت ، یک سال به سرعت یک رویا گذشت و الان باید آماده رفتن باشیم... هیچ وقت خودمو انقدر وابسته و شکننده ندیده بودم، تصورم از خودم چیز دیگه ای بود ولی الان کاملاً از خودم ناامید شدم.

تا نیمه های دیشب بیدار بودم و یکی یکی کارتونها رو برمیداشتم و وسایلو میذاشتم توش،بادقت دوباره چسب میزدم. تاحالا این صفحه از زندگی رو نخونده بودم،تا حالا دل کندن از علایقمو ندیده بودم حالا که این وضعیت پیش اومده در حال جون دادنم!

اما حالا شیطون هم دست به کار شده و قلبمو به بازی گرفته و منو با هزار آدم ندیده مقایسه میکنه و قلبم هی حسرت میخوره.

دیشب خیلی چیزا رو جمع نکردم ، خستگی مانعم شد از طرفی حواسم به غذایی که برای ناهار همسرم گذاشتم،بود.

یهو چقدر مسئولیت روی دوشم افتاد. منِ نازدونه‌ی مادر که به زور بهش غذا میدادن حالا داره یواشکی میره تا کسی غصه نخوره تا کسی نگه دخترم خسته شده، تا کسی اشک نریزه برای دوریش! داره حرفاشو یکی یکی تایپ میکنه و به خورد مخاطبین مجازیش میده ولی به کسی چیزی نمیگه، داره لبخند میزنه که همسفرش نفهمه دلگیره، من از بچگیم مشکلاتمو به کسی نمیگفتم تا حل بشن یا خودم حلشون کنم غرور داشتم و دارم.

البته تلفنی میگم حرفامو، ولی صدایی نمیشنوم... خودش میدونه کیه و منم بهتر از هر کسی میدونم دکترم کیه.


برم بقیه تعلقاتمو جمع کنم دیر یا زود وقت رفتنه.


  • رضوی

نظرات (۲)

می‌خواید برید یه شهر دیگه؟!
پاسخ:
شاید
  • خونه مادری
  • مستاجری توی شهر ما و نوع ارتباط که خیلی پیوسته بود، سختی هایی داشت
    خصوصا که  فضای مجازی و موبایل در دسترس نبود
    دل کندن از آدم ها سخت تر از دل کندن از خانه هاست
    اما در نهایتا آدم متوجه مهاجر بودن خودش میشه
    شاید در نهایت هم فهمید که انی مهاجر الی الله
    پاسخ:
    فهمیدن این موضوع خیلی برام سخت بود
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    برگرفته شده از صدای نور