آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

رأس الحسین علیه السلام-بخش اول

يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۳۵ ب.ظ

حسین علیه السلام و یارانش کشته شدند... واقعه ی کربلا دیگر تمام می شود، اما مصائب سختی در انتظار اهل بیت اباعبدالله الحسین علیه السلام است. در نظر دارم گام به گام این مصائب را بازگو کنم . در قسمت اول به چرایی سخن گفتن سر مبارک آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام می پردازم. و درقسمتهای بعد به معجزاتی که در این باره روایت شده است می پردازم.


شاید این سوال مطرح شود که چگونه ممکن است سر بریده ای سخن بگوید؟

جواب: حسین علیه السلام حجت خداوند بر روی زمین است و خداوند برای اولیای خود نشانه ای قرار می دهد. که بر حقانیت آنان و بطلان مخالفان دلالت داشته باشد. برای اینکه خداوند حقانیت امام حسین علیه السلام و مظلومیت او را ثابت کند ، باید چنین کرامتی به او عطا می نمود، زیرا در شرایطی که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به وجود آمده بود و بسیاری به مخالفت با ائمه علیهم السلام و دشمنی با آنان رو آوردند، مگر عده ای اندکی که حق اهل بیت علیهم السلام را رعایت می کردند. با روی کار امدن معاویه، این اوضاع بدتر  شد . او به شدت با امام علی علیه السلام و فرزندانش مخالف بود و حتی بر منبر مسلمانان از امام علی علیه السلام بدگویی می کرد. معاویه با حیله و نیرنگ توانست مردم را قانع سازد که او بر حق است نه امام علی علیه السلام. عده بسیاری از مردم عامه و برخی انسانهای ضعیف النفس و مزدور از او پیروی می کردند. معاویه با استفاده از شرایط موجود و احادیث بسیاری را جعل نمود. تا از شأن و منزلت امام علی علیه السلام بکاهد و مقام و خلفای پیش از او را بالا ببرد. با توجه به این اوضاع به آسانی می توان دریافت که بسیاری از مردم در مورد اهل بیت علیهم السلام چه نظری پیدا کردند . خواه از روی نادانی و خواه از روی کینه توزی و بدنهادی و خواه از روی مصلحت اندیشی .



همچنین فردی یهودی در مجلس یزید وارد شد و به واسطه سر امام حسین علیه السلام اسلام آورد و فردی نصرانی هم وارد مجلس شد و به واسطه ی سر مبارک اسلام آورد. که هر دوی آنها توسط یزید کشته شدند. بنابراین امام حسین علیه السلام چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چراغ هدایت بود که حتی پس از شهادت نیز در حالی که سری بر روی نیزه ها بود،نوری بود که راه حق و حقیقت را برای مردم نشان می داد و همچون کشتی نجاتی بود که مردم را به سوی ساحل نجات راهنمایی می کرد.
به همین سبب؛ باید سر امام حسین علیه السلام قرآن می خواند و به سخن می آمد تا مردم از خواب غفلت بیدار شوند. برکتهای هدایت بخش سر مبارک امام حسین علیه السام حتی شامل غیرمسلمانان هم شد و یهودیان و مسیحیان زیادی به واسطه سر امام حسین علیه السلام اسلام اوردند . داستان راهب در حلب معروف است که سر را گرفت و تمیز نمود و به نوری که از آن بهطرف آسمان ساطع بود ، نگاه کرد و بعد هم شهادتین را گفت و مسلمان شد. روایت شده است راهب سر امام حسین علیه السلام را به حق خداوند سوگند داد که با او سخن بگویذ و سر امام حسین علیه السلام سخن آمد و پرسید: از من چه می خواهی؟ گفت: تو چه کسی هستی ؟ فرمود: من فرزند محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فرزند علی مرتضی علیه السلام ، فرزند فاطمه زهرا علیها السلام و کسی هستم که غریب و تشنه لب در کربلا کشته شدم. آنگاه راهب به شدت گریست.

خداوند به انبیا و اولیای خود کرامتهای زیادی عطا کرده است . به عنوان نمونه،حضرت عیسی علیه السلام در گهواره سخن می گفت، آیا عجیب است که سر امام حسین علیه السلام سخن بگوید؟ وقتی خداوند درختی یا عصایی را به سخن در می اورد، آیا عجیب است که سر امام حسین علیه السلام را به سخن در اورد؟

وقتی قسمتی از گاو بنی اسرائیل به مرده ای زنده شود و آن مرده زنده گردد، این امکان وجود ندارد که سر امام حسین علیه السلام به سخن درآید تا روح هدایت به دلهای غفلت زده مردم بازگردد؟

ادامه دارد...

منبع: رأس الحسین/نوشته حسین عبدالامیر النصراوی/ترجمه سید علی مرتضوی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
برگرفته شده از صدای نور