آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

رأس الحسین علیه السلام - قسمت سوم

چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۳۱ ق.ظ
در قسمت قبل در ارتباط با دو معجزه ای که از سر مطهر امام حسین علیه السلام دیده شده است ، صحبت کردم. در این قسمت می خواهم در ارتباط با ورود اسرا به کوفه و سوگنامه ی حضرت زینب سلام اله علیها صحبت کنم. به راستی کـــربلا در کـــربلا مـی مـاند اگـر زینــب نبــود ...

از مسلم حصاص « گچکار» نقل شده است که گفت: ابن زیاد مرا برای مرمت و تعمیر دارالعمارة به کوفه فراخواند. هنگامی که مشغول گچ کاری درها بودم ناگهان صدای نال و فریاد از کوفه برخاست. از خادمی که همراه ما بود پرسیدم : چه شده که کوفه یک صدا فریاد می زند؟ گفت: الان سر یک خارجی را آورده اند که بر یزید خروج نموده است . گفتم این خارجی کیست؟ گفت: حسین ابن علی است.

مسلم می گوید: آن خادم را تنها گذاشتم تا اینکه از انجا خارج شد. آنگاه آنقدر صورتم را با سیلی زدم تا اینکه ترسیدم از ضربت سیلی ها، چشمانم کور شود. دستانم را از گچ پاک کردم و از قسمت پشت قصر خارج شده و در کنار خاکروبه ها ایستادم. همانطور ایستادم و مردم هم منتظر ورود اسرا و سرهای بریده بودند. ناگهان چهل هودج که بر چهل شتر سوار بود ظاهر شد و در ان هودج ها ، خاندان ، زنان و اولاد فاطمه سلام الله علیها بودند. ناگهان علی ابن الحسین علیه السلام را دیدم که بر مرکبی برهنه سوار بود و بر روی رگ های گردن او لخته های خشکیده خون پیداست. آنگاه ام کلثوم از محمل سر بیرون آورد و به مردم گفت : « ای اهل کوفه، ساکت باشید، مردان شما به کشتن ما همت می گمارند و زنانتان به حال ما گریه می کنند . خداوند در روز قیامت میان ما و شما داوری خواهد کرد.»

در همان حال که ام کلثوم با زنان کوفه سخن می گفت ناگهان ناله ای بلند شد . آنان سرهای شهدا را آوردند و سر مبارک امام حسین علیه السلام جلوتر از همه سرها بود. سر امام همانند ماه زیبا و نورانی بود و شباهت زیادی به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم داشت. رنگ محاسنش به رنگ سنگ کهربای سیاه می ماند - این سنگ سیاه رنگ، براق و دارای خواص طبی است- که خضاب آن در حال رنگ باختن بود. صورتش همانند ماه کامل و نورانی بود و نیزه ای که بر سر آن نصب شده بود، آن را به طرف شمال و جنوب حرکت می داد . زینب سلام الله علیها به محض اینکه سر برادر را دید، سر خود را به چوب زد ، و دیدم که خون از زیر مقنعه اش جاری گشت. حضرت زینب سلام الله علیها با اندوه تمام رو به سر مبارک نموده و این ابیات را خواند:

♠ای هلالی که هنوز ماه تمام نشده و دچار خسوف شده و غروب کرده است.

♠ای رفیق و ای یاور دل من ، گمان نمی کردم چنین سرنوشتی برای ما مقدر و نوشته شده باشد.

♠ای برادر، با فاطمه کوچک سخن بگو، نزدیک است قلبش از غصه ذوب شود.

♠ای برادر قلب تو بر ما دلسوز بوده ، اکنون چه بر سر آن آمده که چنین سخت و صبور گشته است؟

♠ای برادر! اگر علی را در میان اسرا و یتیمان بنگری ، می بینی که او ناتوان گشته است.

♠هرگاه که آن نااهلان ضربه ای به او می زنند ، او با ناتوانی اشک می ریزد و تو را می خواند.

♠ای برادر، او را نزد خود گیر و قلب هراسانش را آرام ساز.

♠چقدر خوار می شود یتیم ، آنگاه که پدر خود را صدا می زند اما جوابی از او نمی شنود.

منبع: راس الحسین علیه السلام- حسین عبدالامیر النصراوی-ترجمه سیدعلی مرتضوی



  • رضوی

نظرات (۲۰)

  • دختر پاییز
  • ممنون ازحضورتون و کامنت زیباتون
    کربل در کربلا می ماند اگر زینب نبود
    التماس دعا
    یا زهرا
  • دختر پاییز
  • لعنت خدا بر یزید و یزیدیان
  • افسر سایبری موعود
  • سلام
    ممنون از مطلب خوبتون.
    تووی این روزا دعاهامون این باشه که هر چه زودتر دست وهابیت و تکفیریت از حرمین معصومین خصوصا حرم حضرت زینب (س) کوتاه بشه.
    الـسـلام علـیـک یـا زیـنـب کـبـری یـا بـنـت امـیـر الـمـؤمـنـیـن


    خدای من این مصیبت واقعا فاجعه ست

    مرسی از دعوتتون
    دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند(شریعتی)

    به روزم
  • من وبابای شهیدم
  • توی کربلا تمام داش مشتی ها رفتند به کمک امام حسین(ع) و شهید شدند!
    مقدس ها استخاره کردند،استخاره هاشون بد اومد!!!
    ((مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی))
    یا زینب (س) مدد

    پاسخ:
    پاسخ:
    احسنت بر شما
    السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاده و اصحابه
    بسیاربسیارزیبابودتحت تاثیرقرارگرفتم اجرتان بااباعبدالله
    الا لعنه الله علی القوم الظالمین
  • تخریبچی جامانده
  • رسول خدا- صلّی اللهُ علیه و آله- فرمودند:
    «وقتی به معراج رفتم دیدم ملکی را که هزار هزار دست دارد«یک میلیون» و هر دستی هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد.
    آن مَلِک گفت: من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چند تا در صحرا و چند دانه در دریا می بارد، و عرض کرد: تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تا حال را می دانم آن وقت عرض کرد: حسابی است که من از محاسبه ی آن عاجزم.»
    فرمود: «چیست؟»
    عرض کرد: هر گاه جماعتی از امّت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند، من از محاسبه ثواب صلوات عاجزم.
    مشام اهل دل از عطر اشک مست شود

    دمی که غنچۀ لب گل کند به مدحت تو

    چگونه اشرف مخلوق آبرو می یافت

    اگر اراده نمی کرد حق به خلقت تو

    تمام عمر چو خورشید فیض می بخشد

    اگر به ذره بیفتد نگاه رحمت تو
  • گروه مارش ابوالفضل العباس محله کرناسیان
  • سلام دوست عزیز
    خیلی ممنون که ما رو به وبلاگتون دعوت کردید ،مطلب بسیار خوبی در وبلاگتون نوشتید قسمت های اول و ودوم رو خوندم و الان هم قسمت سوم رو خوندم بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم
    آفرین بر شما
    یا علی
  • بیقرارشهادت
  • سلام
    سلام
    رهسپاریم با ولایت تا شهادت
    باید از نیل بپرسم
    تا بیاموزم چگونه
    شکافته می شود دل
    برای حجت خدا....
  • وبلاگی برای شیعیان
  • نی گر نوا دارد از آن روزی بود کز کربلا

    تا شهر شام

    با کاروان حضرتش همراه بود


    سلام
    التماس دعا



    facebook.com/forshias
  • مفقود الاثر
  • سلام بر همسنگر عزیز


    یَا مَنْ لا یُنْظَرُ إِلا بِرُّهُ یَا مَنْ لا یُخَافُ إِلا عَدْلُهُ


    کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش

    مرده است احترام ... بماند بقیه اش

    از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود

    آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش

    هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت

    آمد به انتقام ... بماند بقیه اش

    شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام

    شد سنگ ها تمام ... بماند بقیه اش

    گویا هنوز باور زینب نمی شود

    بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش

    پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته

    در بین ازدحام ... بماند بقیه اش

    راحت شد از حسین همین که خیالشان

    شد نوبت خیام ... بماند بقیه اش

    رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول

    یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش

    از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش

    خون علی الدوام ... بماند بقیه اش

    سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش

    از پیکر امام ... بماند بقیه اش

    بر خاک خفته ای و مرا میزند عدو

    من میروم به شام ... بماند بقیه اش

    دلواپسم برای سرت روی نیزه ها

    از سنگ پشت بام ... بماند بقیه اش

    دلواپسی برای من و بهر دخترت

    در مجلس حرام ... بماند بقیه اش

    حالا قرار هست کجاها رود سرش

    از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش

    تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن

    از روی پشت بام ... بماند بقیه اش

    قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد

    شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش

    مادر جان یا زهرا سلام الله علیها

    یـــــا حـــــقـــــ
    سلام
    خدا شما جزای خیر بده
    ومارا رهرو واقعی اهل بیت
    سلام...ممنون ازحضورتون.بسیار زیبا و مفید بود...سپاس.
    ..................................................................................................
    امام حسین (ع) : قیام و انقلاب من نه از روی خودخواهی و خوشگذرانی و فساد و ظلم است ، بلکه من در پی اصلاح امت جدم و برپایی امر به معروف و نهی از منکر هستم.
    :
    :
    سلام بر حسین و بر کلامی که از لب های خشکیده اش جاری شد.
  • سیدعلی موسوی
  • حضرت زینب(س)


    ندارد وسعت داغم مساحت

    ندیدم بعدِ تو یک روز راحت

    مرا از کربلا بردند اما

    دلم جا ماند بین قتلگاهت

    *

    ندارد شام غم هایم سپیده

    من و یک کاروان قد خمیده

    رسیده وقت آغاز جدایی

    خداحافظ تن در خون تپیده

    *

    خزان شد پیش چشمم باغی از یاس

    منم تنها در این هنگام حساس

    مهیای سفر هستم ولی آه

    ندارم محرمی برخیز عباس


    مجمع زینبیون اهل بیت خوزستان

    بیت آیت الله موسوی

    zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com
  • یاقوت سبز
  • تشکر از حضورتان.
    وظیفه است.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    برگرفته شده از صدای نور