آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است


از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود

بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره کبود اگر عشق نبود

از آینه ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود

در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود

بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود

#قیصر_امین_پور

حرف رفتن که پیش میاد دلبستگی‌هام با هم مسابقه میدن هر کدوم میخوان بیشتر توی چشم بیان اما حقیقت اینه که قبل از هر چیزی و هر کسی یک جا و یک فرد عمیق دلتنگم می‌کنه.

یادخاطراتم با خشت خشتِ صحنش،رواقش،حوضش، کبوترها... دیوانم می‌کنه و بغض لعنتی گلومو به درد میاره.

من عشق زمینیِ زمینی رو تجربه کردم، از همون حسهایی که دلت هُرری میریزه پایین و قلبت تند تند می‌زنه.. میدونید عشق آدمو کور و کر می‌کنه ولی هیچ کسی برام او نشد! حتی اگه رازدارترین فرد باشم پیش او دستم روئه! میرم می‌شینم روبه‌روش و فقط نگاهش میکنم،هیچ وقت سیر نشدم از نگاه کردنش ...

همونی که با قدم گذاشتن در رویای صادقه‌ام به روحم جلا بخشید

همونی که حاضرم با قلبی آرام بگم بأبی أنت و أمّی و نفسی و أهلی و ولدی و مالی ...


باران که می‌بارد عاشقترم...


توضیحات: عشق زمینیم هیچ وقت نتونست جای امام رضا رو برام بگیره :)


زمین باران را صدا می‌زند

و من تو را...




توی بارون اگه نری حرم،باختی !

💯 فوری

🌸جذب نیرو افتخاری حرم رضوی🌸
 
جذب نیرو افتخاری از طریق دفتر جذب واقع در صحن غدیر جنب رواق غدیر و مهمانسرای جدید در ساعت اداری انجام می شود.

📍شرایط ثبت نام:
✔️ سن ۲۰ تا ۵۰ سال 
✔️ مدرک تحصیلی دیپلم به بالا 
✔️ متاهل 
✔️ سکونت در مشهد 
✔️ ساعت پذیرش ۸ تا ۱۱ صبح

🌸جذب نیرو برای بازرسی ورودیها:
👈 از طریق دفتر بسیج واقع در سردرب شرقی صحن جامع رضوی انجام می گیرد.

🌸جذب نیروی خدمه فرهنگی برای بخشهای نماز، پاسخگویی، روابط بین الملل راهنمای زائر و...:
👈 بین باب الجواد و ایوان قبله صحن جامع رضوی

📍به دوستان خود اطلاع رسانی کنید

همیشه هر وقت از من می‌پرسید چه خانه‌ای دوست داری؟ می‌گفتم خانه‌ای که نور زیادی داشته باشد، تراس پر از گلدانهای رنگارنگ، آشپزخانه‌ای پر از آفتاب، که من وقتی تمیزش می‌کنم آفتاب بتابد و برق بزند:)
او همیشه می‌گوید برایت بهترین خانه را می‌گیرم. می‌دانم فعلاً نمی‌تواند اما در کلامش نوعی اطمینان هست که به من آرامش می‌دهد دنبال خانه که می‌گشتیم شب بود اینجا را پسندید من ولی نگاه مثبتی به اینجا نداشتم کلاً آنقدر سختی کشیدیم که اصلا یادم نبود همیشه دنبال چه خانه‌ای بودم اما او خوب به خاطر داشت.
وقتی به اینجا آمدیم،روز اول بود هر دو خوشحال از این همه نور و آفتابی که تابیده بود از همه طرف خورشید ما را احاطه کرده بود و من ذوق‌زده از آنچه می‌دیدم خانه پر از آفتاب بود و پشت پنجره پر از کبوتر، و دل من از زندگی چه می‌خواهد؟ :)



مردها
مظلوم ترین جنس آفریدهٔ خدایند
شاید شما توی دلتان،
یا بلندبلند بخندید و بگویید :
جوک میگویی؟
یا مثلا بگویید :
مردها؟
مظلوم؟
این هم از آن حرفهاست!
اما راستش این است که مردها،
پشت نقاب غرور و منم منم شان،
گاه کودکانی معصوم و بی پناهند،
گاه عاشقانی نگون بخت،
و گاه پیرمردی تنها توی پارک.
و من فکر میکنم
که ته ته خوشبختی هر مردی،
خندهٔ زن و بچه اش است…
مردها را سخت میشود شناخت،
همه شان ته ریش ندارند،
همه شان فیتنس نیستند،
اتفاقا بعضیهایشان کچل و بی قواره اند،
بعضی دندانهای جلوییشان افتاده و بعضیها کوتاه اند با یک گلوله شکم!
اما همین مردهای معمولی، وقتی شما دارید خرید میکنید،
یا وقتی آرام برنامهٔ آشپزی نگاه میکنید،
یا موقع سرخ کردن بادمجان،
حتی وقتی که با بیحوصلگی از یقه های چرکشان گلایه میکنید،
مشغول جنگ هستند،
جنگ با مشغولیات ذهنی خودشان،
با راست و ریس کردن اجاره خانه،
با چک سر برج،
با قسط فلان،
با اینکه چطور کنار اینهمه مشکلات لبخند یادشان نرود،
و تاریخ تولد و عقد و ازدواج و هزار چیز عجیب دیگر،
که برای شما فرشته ها مهم است، یا چطور یک گوشهٔ آرام پیدا کنند
تا دردهایشان را توی سطل تنهایی خودشان عق بزنند،
مردها موجودات مظلومی هستند،
حواستان باشد،
که اگر دلشان خوش یک استکان چای است،
همیشه حاضر باشد،
که تعریف کنید ازشان،
حتی اگر شکمشان گنده
و کله شان کچل است،
مردها،
به محبت زنده اند،
و نه هیچ چیز دیگر،
باقی قضایا فقط فکرهای زنانه است،
بریزیدشان دور و طور دیگری نگاه کنید،
دنیا واقعا زیباست…

عینکم رفت زیر پام، خداروشکر زود فهمیدم اما گوشه های عدسی کمی شکست، درست زمانی اتفاق افتاد که می‌دونستم خیلی به پول احتیاج داریم. آقای خونه تا دیدند سریع پول دادن و گفتن حتما برای تعویض اقدام کنید خطر نداشته باشه.عینکم بدون فریم هست تاحالا کسی نفهمیده شکسته، فقط عدسیش حدود ۳۰۰ میشد پولُ نگه داشتم و چیزی به آقای خونه نگفتم که عینکمو عوض نکردم. تعویض خونه بیشتر از حدی که فکرشو کردیم خرج داشت و بعدش هم بیمه‌ی ماشین، دیگه رسماً حسابمون خالیه. نیازی نیست ما حرفمونو به هم بگیم هر چند اهل انکار غم هستیم ولی کاملا آشفتگی درونشو احساس می‌کردم گفتم از قبل مقداری به من پول دادید که نگه دارم غصه نخورید اصلا، اندازه‌ای هست که به آخر ماه برسه، احساس کردم نفس راحت کشید ولی همش می‌گفت من یادم نمیاد کی به شما پول دادم که نگه دارید! :)

همون پول به دادمون رسید تا جلوی مهمونا شرمنده نشیم، و مقداری هم از پس‌اندازی که همیشه دارم رفتم براش یک لباس قشنگ خریدم، بالاخره روز مرده ، باید غرورش حفظ بشه :) کیک هم خودم می‌پزم انقدر ازم الکی تعریف کردن که توی این یک سال سرآشپز شدم ، واقعا کیکهام خوشمزه ست هر چند برادرم هنوز باور نمیکنه :))

من عاشقی رو در همین چیزها دیدم در همین همدلی‌ها، به داد هم رسیدنها ، قشنگه :)

نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست، عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد


راستی توی این عید قرار بود که بالاخره بریم مسافرت ولی بازم نشد، دعا کنید اولین سفرمون کربلا باشه:)

‍ 💠أتَی شابٌّ مُحِبٌّ الإمامَ الجَوادَ عَلیهِ السَّلامُ وَ قالَ:
یَامَولایَ لَستُ جَیِّداً،ضَجَرَ قَلبِی مِنَ النّاسِ
التُّهَمَةِ،الغَیبَةِ... مَاذَا أَفعَلُ؟
إِنّی مُتعَبٌ،ضَاقَ صَدرِی فِی هَذالبِلادِ
فَقَالَ الإِمَامُ الجَوادُ عَلَیهِ السَّلامُ:
فِرَّ إِلَی الحُسَینِ

💠یک جوان محب اهل بیت خدمت امام جواد علیه السلام رسید وعرض کرد:
حالم خوب نیست، خسته شدم،تهمت،غیبت و... چه کنم؟
بریده ام، نفسم در این شهر بالا نمی آید!
امام جواد علیه السلام به او فرمود:
«به سمت حسین فرار کن»
📚شعشعة الحسینیه، جلد۱ صفحه ۵۰

✅همراهان همیشگی آفتاب هشتم، لطفاً به حق صاحب این شب، دعا کنید خدا به ما کربلا بده، به زودی :'(

فردا حرم مطهر دعاگوی شما هستم،ان شاءالله

عید در عیدتان مبارک

انقدر دلتنگم برای معراج، که ترسم اینه خونه و زندگی رو ول کنم و برم!

عجیب نمک‌گیرم کردی...

روزهای خوب خادمی،برگرد

برگرفته شده از صدای نور