آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

اگر باید زخمے داشتـہ باشم
کـہ نوازشم کنے
بگو تا تمام دلم را  شرحـہ شرحـہ کنم
زخم‌ ها زیبایند
و زیباتر آن‌ کـہ  تیغ را هم تو فرود آوردہ باشی!
تیغت سـِحر است و  نوازشت معجزہ
و لبخندت  تنظیفے از فواره‌ ے نور
و تیمار داری‌ ات  کرشمه‌ اے میان زخم و مرهم
عشق و زخم  از یک تبارند
اگر خویشاوندیم یا نـہ
من سراپا همـہ زخمم
تو سراپا  همـہ انگشت نوازش ...


پ.ن(کلیپش توی اینستاگرامم هست.

یاد یک خاطره افتادم

دانشجوی کارشناسی که بودم نمیدونستم ولنتاین چیه، اون روز هم خونه بودم، بعد که رفتم خوابگاه بچه ها برام یک تابلو خریده بودن و یک نامه که نوشته بود: ولنتاینت مبارک ببببددددبخت (با تشدید) :)))))


اونجاتازه فهمیدم چی به چیه! پولشم ازم گرفتن! :|

الان هم خونه خودم توی آشپزخونه جلوی چشمم گذاشتم،چقدر زود گذشت،یادباد


عکسش توی استوری اینستاگراممه

زندگی بدون صاحبان کفشهای ۴۲ و بالاتر، ردپای خوشبختی را کم دارد :)


تعریف شما از خوشبختی چیه؟

انگار همین دیروز بود که باهمسرم خونه رو تمیز کردیم، بعد وسایلمونو کم کم آوردیم ، چیدیم و از زحماتمون لذت بردیم. هر دومون از کسی کمک نمیگیریم.

چقدر زود گذشت ، یک سال به سرعت یک رویا گذشت و الان باید آماده رفتن باشیم... هیچ وقت خودمو انقدر وابسته و شکننده ندیده بودم، تصورم از خودم چیز دیگه ای بود ولی الان کاملاً از خودم ناامید شدم.

تا نیمه های دیشب بیدار بودم و یکی یکی کارتونها رو برمیداشتم و وسایلو میذاشتم توش،بادقت دوباره چسب میزدم. تاحالا این صفحه از زندگی رو نخونده بودم،تا حالا دل کندن از علایقمو ندیده بودم حالا که این وضعیت پیش اومده در حال جون دادنم!

اما حالا شیطون هم دست به کار شده و قلبمو به بازی گرفته و منو با هزار آدم ندیده مقایسه میکنه و قلبم هی حسرت میخوره.

دیشب خیلی چیزا رو جمع نکردم ، خستگی مانعم شد از طرفی حواسم به غذایی که برای ناهار همسرم گذاشتم،بود.

یهو چقدر مسئولیت روی دوشم افتاد. منِ نازدونه‌ی مادر که به زور بهش غذا میدادن حالا داره یواشکی میره تا کسی غصه نخوره تا کسی نگه دخترم خسته شده، تا کسی اشک نریزه برای دوریش! داره حرفاشو یکی یکی تایپ میکنه و به خورد مخاطبین مجازیش میده ولی به کسی چیزی نمیگه، داره لبخند میزنه که همسفرش نفهمه دلگیره، من از بچگیم مشکلاتمو به کسی نمیگفتم تا حل بشن یا خودم حلشون کنم غرور داشتم و دارم.

البته تلفنی میگم حرفامو، ولی صدایی نمیشنوم... خودش میدونه کیه و منم بهتر از هر کسی میدونم دکترم کیه.


برم بقیه تعلقاتمو جمع کنم دیر یا زود وقت رفتنه.


دعام کنید بیماری قلبی گرفتم.

قلبم مریض شده ، ساز ناکوک میزنه، سیاه شده، کوچیک شده، داغونه!

قلبم دیگه مثل قبل نیست،،، پر شده از دنیا و مافیها ... دعام کنید من قلب قبلیمو میخوام ...

از همین هایی که از ۱۸ سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند. مدام باید
حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی، کار، در آمد، تحصیل… همه از مرد ها همه
توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی…
و خدا نکند یکی از اینها نباشند…
ما هم برای خودمان خوشیم!

۲۱اسفند ۹۴ تا ۳فروردین۹۵ در معراج شهدای اهواز خادم الشهدا بودم. به نظرم اون ده روز مفیدترین روزهای زندگیم بود. حدود ۱۸ساعت بیدار بودم و مداوم مشغول فعالیت! از انتظامات داخل معراج گرفته تا شستن سرویسهای بهداشتی.

یادش بخیر روز اول که سرویس می‌شستم اصلا سرمو بالا نیاوردم که زوار منو نبینن تا از خجالت آب نشم! اما کم‌کم یخم باز شد و روزهای بعد که نوبت من می‌شد خیلی راحت چکمه و دستکش می‌پوشیدم و تی می‌کشیدم.

امشب از اون شبهاست که عجیب دلتنگ اون روزهام ... روزهایی که هیچ گناهی نکردم روزهایی که وقت گناه کردن نداشتم و احساس سبکی می‌کردم.

توی گوشیم یک کلیپ از خودم و رفقا دیدم مشغول شستن سرویسها... در حال لبخند اشک ریختم... به نیت همون روزها شروع به شستن سرویس خونه ام کردم. آیا خدا از من قبول میکنه؟

برای اون روزها دلتنگم از عمق وجود ...

سلام.

شاید شما از دسته آدمهایی هستید که تا قبل ازدواج رویاپردازی می‌کنید مثلا اینکه کوهها را با او فتح کنید و تمام دنیا را در هشتاد روز بگردید یا اینکه هر شب با او به کافه ی همیشگی میرید و عکس میگیرید یا در اینستاگرام لایو میذارید ولی بد نیست که یک جور دیگه هم فکر کنید مثلا اینکه ممکنه همیشه هم وقت این تفریحا رو نداشته باشید یا شاید اصلا این رویاها فقط در حد رویا باقی بمونه! زندگی ورای اون تصورات رنگارنگ صفحات اینستاگرام و عاشقانه های مذهبی(الکی مثلا) هست.

گاهی به روزهایی فکر کنید که باید بعد نماز صبح بیدار باشید صبحانه درست کنید ناهار و چای همسرتونو بذارید و تا شب صبر کنید ساعتها تنها باشید تا صدای زنگ خانه به صدا دربیاد. و خبری از رویاهاتون نباشه!

اما اگر واقعا اهل رویاپردازی هستید خیلی ناامیدتون نکنم تنهایی خیلی به آدم درس میده و انسانو وادار میکنه که خلاق باشه و اهل برنامه ریزی.

مثلا خواندن دعا،حفظ قرآن، هنرهای مختلف یا خیلی کارای دیگه رو میشه توی برنامه گنجوند و حتی وقت کم آورد.

من مطمئن نیستم که اگه این کارا رو انجام بدید تا چه حد موفق میشید اما مطمئنم که اگه برای رضای خدا باشه دیر یا زود خدا براتون جبران میکنه و من امیدوارم :)


پ.ن)نظردهی برای عموم آزاداست

برگرفته شده از صدای نور