آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۸ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

«مشکل ترین تکلیف در دوران غیبت مراقبه است با خدای جل جلاله و کیفیت آن در ریاضات شرعیه مدون است... و نظیر آن مراقبه با امام عصر - ارواحنا فداه- است... [یعنی] در تمام افعال و اعمال و اقوال خود، مراقب امام خود- عجل الله تعالی فرجه الشریف - باشد... .»

در توقیعی که از ناحیه مقدسه امام زمان (عج) برای مرحوم شیخ مفید نوشته شده ، آمده است: «ما به آنچه بر شما می گذرد، کاملا آگاهیم و چیزی از خبرهای مربوط به شما از دید ما دور نمی ماند.»

ونیز در همان توقیع می فرماید: « ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم و اگر جز این بود، از هر سو گرفتاری به شما رو می آورد و دشمنان ، شما را از میان می بردند، پس تقوای الهی پیشه کنید.»


پ.ن:

1. امام زمان (عج) همیشه به یاد ما بندگان گنهکار هست، اما چقدر من و شما به یاد او هستیم؟!  به راســـتی غربت امام زمان (عج) در بین ما شیعیان چقدر عمیق است؛ ولی ما به این مهم بی توجهیم.

2.تمام اعمال ما را آقا می بیند .امان از لحظه ی غفلت که امام زمان(عج) ناظر ما هست. 

3. چقدر امام زمانم، مهربان و دلسوز است. با اینکه اینقدر سراپا گناهم اما آنچنان به من عنایت دارد که اگر این عنایت نبود در سیل گرفتاری ها نابود می شدم.

خدایا زندگی ما را ، آخرت ما را، مهدوی قرار بده.

منبع: از کتاب وظایف منتظران در عصر غیبت


مداحی بسیار زیبای میثم مطیعی

در میدان می مانم
تا نفــــــــس آخرم
راهــی راه حسین
همقـــدم رهبرم ...

     

صبح یک روز پاییزی تصمیم گرفتم برم حرم امام رئوفم. خیلی دلم واسش تنگ شده بود. توی راه برگشت دلم هوای شهید احمدی روشن رو کرد و یک سر رفتم پاساژ فیروزه که ببینم کتاب زندگیشون رو داره یانه! اتفاقاً داشت. ( کتاب یادگاران ) رو خریدم و زدم بیرون.

با هزار شوق و ذوق کتابو خریدم و از همون جا مشغول خوندنش شدم. آن چنان غرق در خوندن کتاب بودم که از خیابون و شلوغی اون یادم رفته بود. غرق در خوندن یک خاطره شدم که این بود : «بعضی وقتها ساعت چهارصبح تازه می خوابید. هر چه صدایش می زدم بلند نمی شد؛ از خستگی. می گفتم : مصطفی، یه چیزی بخواد جلوی شهادتت رو بگیره، همین نماز صبح هاته.

 ◘

صورتش سرخ شده بود. خواب دیده بود در صحرای کربلا پشت سر امام حسین علیه السلام نماز صبح می خواند.»

به آخر این خاطره که رسیدم ، بوق ممتد یک ماشین منو از حال خودم بیرون آورد. عذرخواهی کردم . به راه خودم ادامه دادم . توی راه همش به این فکر می کردم ، آقا مصطفی خیلی شهادت رو جدی گرفته بوده ، خیلی.

سلام...
وقتی یکی از بین ما میره، توجهمون بهش جلب میشه، خوبیها و بدیهاش رو واسه خودمون مرور می کنیم. اگه خوب باشه میگیم حیف شد که رفت! ولی اگه بد باشه میگیم خدا از سر تقصیراتش بگذره!
اکثر ما وقتی از این دنیا میریم ، بعد از یک مدت از یادها پاک می شیم... و دیگه هیچ اثری از ما باقی نمی مونه! اما بعضی از انسان ها وقتی می میرند بیشتر زنده می شن. یکیش همین شهید عزیز «مصطفی احمدی روشن» با رفتنش هزاران نفر رو زنده کرد. بیخود نیست میگن « شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.» راستش من هم یکی از کسایی هستم که شیفته ی این شهید شدم. ماجراهای "من و مصطفی" رو دنبال کنید، شهیدی که داره رفتار و اخلاقش روی من تاثیر می ذاره! اون نمُرده... اون هست، من وجودش رو دارم حس می کنم
.

بیستم و یکم دی ماه سال 90 بود که مصطفی شهید شد. من اون موقع ترم پنج دانشگاه بودم . اولین چیزی که توجه من رو به خودش جلب کرد همخوانی رشته ی من با آقا مصطفی بود. خیلی حسرت خوردم از اینکه یک دانشمند از بین ما رفت . و چقدر کشور خسارت دید. یک قرابتی بین خودم و ایشون حس می کردم. زندگیشون واسم جالب شد که بدونم چطور ایشون به سمت شهادت پیش رفتند. و چطو زندگی کردند تا تونستن به مقام عظمای شهادت نائل بشن. " من و مصطفی " یک روال عادی زندگی من هست که می خوام بنویسم. میخوام همه ببینن که ایشون هنوز زندن. "من و مصطفی" داستان زندگی یک مهندس شیمی هست که به خاطر شهید احمدی روشن داره جهاد علمی می کنه . داره تلاش میکنه که زندگیش مثل اون بشه.


من هیچ وقت به جهاد علمی فکر نمی کردم ، به اینکه درس بخونم تا به کشورم خدمت کنم ، این آقامصطفی بود که من رو وادار کرد. یک روز که با خودم می گفتم « همین لیسانس کافیه، درس بخونم که چی بشه!» به طور کاملاً اتفاقی یک کلیپ دیدم از شهادت ایشون. همین تلنگری برای من بود که درسم با جدیت تمام بخونم.

"من و مصطفی" هنوز  ادامه داره ولی شما تا همین جا رو داشته باشید ، تا من بهتون بگم ، زندگی ایشون چطور بوده . در قسمتهای بعد بخش های کوتاهی از زندگی ایشون رو واستون می ذارم ....

مطمئنم آقامصطفی منو می بینه ، و شمایی رو که دارید این مطالب رو می خونید.

تا قسمت بعد یاعلی مدد

پناهنده توایم آقا...

یا ضامن آهو، به ضریحت که چشم مى‏ دوزم، رازى میان زمزمه‏ هاى من با تو از نگاهم جارى است. راز نهانى‏ ام را بخوان که هلال طلایى گنبدت، ماه شب‏هاى تار دل‏شکستگان است. رو به روى جلال تو مى‏ ایستم تا اشک‏هایم را قطره قطره در صحن حرمت جارى کنم.
پنجره فولاد تو، جاده ابریشمى است براى ذهن خستگان تا به تو پیوند خورند.
در هیاهوى بى پناهان، پاسخ تو را مى‏ شنوم که از آن سوى پنجره زمزمه مى‏ کردى: «نگاه‏دار سر رشته تا نگه‏دارم».
بیا و زائرانت را که پرندگان بى بال و پر تواند و به نوشیدن جرعه ‏اى از نگاه تو دل‏خوشند، همچون کبوتران گنبدت پناه‏گاه باش.
«هشتمین رکعت عشق»
رضا جان! گلوى بغض کرده زائرانت، امروز به دنبال واژه ‏اى است براى شهادتت. کبوتران، به صف مى‏ نشینند تا یکى یکى رو به روى تو اداى احترام کنند. اى بى‏ کرانه! کدام دریایى که کشتى نشسته‏ گان عالم، در کنار تو پهلو مى‏ گیرند تا در لنگرگاه مهر تو، چند روزى آشیانه کنند؟
تو کدام آسمان صافى که همه در هواى تازه یادت نفس مى‏ کشند تا دل شوره ‏هاى بى‏ کران تنهایى خود را به آرامش پرکشیدن در خنکاى گنبدت برسانند؟
غروب‏ها وقتى گام‏هاى سبز صداى اذان در مناره ‏ها مى‏ پیچد و دل را در لذتى هراسان رها مى‏ کنم، در سقاخانه دلم آماده اقامه هشتمین رکعت نماز عشق مى‏ شوم.

السلام علیک یا على بن موسى الرضا

سودابه مهیجى

عکس از وبلاگ : من و دوربینم

عنوان تصویر

 

22گناه نابخشودنی فتنه گران از منظر مقام معظم رهبری

1.زمینه سازی برای ناامنی و اغتشاش

2.ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی از درون

3.ضربه به ملت و تلخ کردن کام مردم پس از شادی بزرگ مشارکت در انتخابات

4.نابود کردن حادثه افتخارآمیز انتخابات پرشور 88

5.هتک آبروی نظام در مقابل ملتها

6.تهمت به نظام جمهوری اسلامی

7.تمکین نکردن به رأی مردم و خدشه به آن

8.تلاش برای تغییر نتایج قانونی انتخابات با زور و اردوکشی خیابانی

9.امیدوارکردن جبهه دشمنان

10.بی بصیرتی و تداوم غفلت و چشم بستن بر روی حقایق واضح

11.سرپیچی از راه حل معقول قانونی

12.بازیچه دشمن شدن

13.دعوا راه انداختن و مضطرب کردن ملت

14.تمکین نکردن در مقابل قانون

15.دشمن شاد کردن کشور

16.بیزاری نجستن از اشوبگران

17.انتخابات را مظهر اختلافات وانمود کردن

18.ایجاد تلاطم و گرفتن آرامش عمومی و ثبات از ملت

19.ایجاد هزینه و زحمت برای کشور و مردم

20.تلاش برای قراردادن مردم در مقابل نظام

21.قرار دادن کشور در لبه پرتگاه «جابه جایی قدرت با خشونت و خونریزی»

22.قرار دادن کشور در لبه پرتگاه« ایجاد اختلافات و جنگ داخلی»

برای دریافت فایل اصلی جهت چاپ اینجا کلیک کنید.

 

شما می بینید که بعد از نهم دی، وقتی آنها می بینند با چنین مردمی روبه رو هستند متوجه می شوند که باید خود مردم را هدف قرار دهند. به صراحت بیان کرد : « تحریم های فلج کننده».

تحریم های فلج کننده یعنی چه؟ یعنی این مردم الگویی را شکل دادند که این نظام مبتنی بر آراء و پشتیبانی  مردم است. لذا باید به سمتی رفت که مردم را فلج کنیم و فشارها را بر آنها چندین براب کنیم.

اینکه می بینید آنها بر یک موضوع تکیه می کنند بحث این نیست که چند سانتریفیوز شما بچرخد. آنها نمی خواهند ملتی از حقوق خودش برخوردار باشد. اگر امروز نظام می گوید ما  حق هسته ای و حق غنی سازی داشته باشیم، این را من دوسال پیش هم عرض کردم این در حقیقت دفاع از همه حقوق ملت ایران است. مثل اینکه اگر روزی ما از خرمشهر دفاع می کردیم یا از اروند، این نبود که برای نیمی از یک رودخانه چرا اینقدر داریم هزینه می دهیم. چون اگر دشمن می توانست سد را بشکند تا سرخس شما می آمد. آن موقع دفاع از خرمشهر دفاع از سرخس بود. از تمام اکناف کشور بود. امروز هم اگر می بینید ما بر یک حقمان تکیه می کنیم و می گوییم این جزو حقوق ماست به خاطر این هست که دفاع از همه حقوق ماست. اگر دشمن بفهمد که در یک جا می تواند یک حق شما را نادیده بگیرد وبه آن تعرضی بکند همین منفذی خواهد بود برای تعرض به سایر حقوقمان.

صوت این سخنرانی را از اینجا دانلود کنید.

 

برگرفته شده از صدای نور