آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

هر چه به دنبال تاریخچه اش گشتم دیدم که ولنتاین هیچ سند محکم تاریخی نداره ، در واقع بهانه ای برای دوست دختر و دوست‌پسرها شده! که با اهدای چند خرس و قلب پارچه ای و مسخره مثلا به هم ابراز عشق کنند!

 وگرنه برای هر انسان متاهل و متعهدی، هرروز روز عشق هست!

با یکی از دوستان درباره مراسم ازدواج صحبت می کردیم، بهش گفتم تو که هنوز وقت داری چرا انقدر نگرانی؟

گفت: کلاس رقص، و..... نرفتم هنوز! میترسم معلم رقص بدون حجاب بیاد منم غیرتیم! :|
گفتم: واقعا انتظار داری با چادر بیاد؟
و از ارقام و اعدادی که هنوز کم هست و چطوری جلوی فامیل و دوست و آشنا سربلند کنه ، مثلا اینکه ۴۵میلیون پول سرویس چوب شده هنوز روکشها مونده، یه وقت زشت نباشه...
خیلی برام خنده دار بود و یاد کابوسهای شبانه‌ام افتادم ، غرق شدم در افکار خودم و نگرانیهای خودم و از اینجا به بعد صداشو نمی شنیدم
 

میدونم اگر کسی بدونه افکارمو ، شاید توی دلش بگه ریاکار و یا هر چیز دیگه ای! پس ترجیح میدم فقط خودم باشم و خدای خودم و همون کسی که رضایتش و لبخندش تنها دغدغه ی من هست. و قطعاً در مجلسی که آلوده به گناه است نخواهد آمد!

ای امام رئوف دعا میکنم به حرمت حضورت، زندگی بی گناهی را شروع کنم.
همیشه بودی ، هستی، لطفاً باز هم باش.
آمین

تجملات، نفس‌گیر است!

خدا آدمای تجملاتی رو هدایت کنه 


خیییلی حال و هوای راهیان نور پیچیده توی شهرمون، وقتی که دسترسی ندارم میرم یک جای بهتر... دلم عجیب زیارت مولا رو می‌خواد...


برگرفته شده از صدای نور