آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تابوت در حرم امام رضا» ثبت شده است

مادرم میگن : «وقتی دنیا اومدی، اولین جایی که بردمت حرم امام رضا علیه السلام بود. می خواستم تو رو با مولا آشنا کنم. »

این رشته ی دوستی من با مولا هم از اون زمان بافته شده... و از سال 89 این رشته محکم و محکمتر میشه.

این اول زندگی من بوده که برام روایت کردند... اما آخر زندگیمو هر بار وقتی به حرم میرم با چشم خودم دیدم. از پایین پای حضرت که وارد حرم مطهر میشم، چندین تابوت می بینم که اومدن آخرین زیارتشونو بکنن و برن. اول اذن دخول میخونن و وارد حرم میشن... در مقابل درب صحن آزادی (که در عکس هم می بینید) توقف می کنند، بعد وارد حرم میشن... خاک فرشهای حرم مطهر رو روی تابوت می ریزن.... چه حس وحال غریبی دارم الان ...

شاید لفظ آخرین زیارت درست نباشه، چون قطعاً اونها یکبار به زیارت مولا اومدن... البته شاید با معرفت زیارت نکردن...! ولی میدونم این آخرین زیارت اونها نیست.

خود مولا وعده دادند: «هر که مرا در غربتم و دوری مزارم را زیارت کند، روز قیامت در سه جا به فریادش می رسم تا از هول و وحشت آن مکان ها نجاتش دهم؛ هنگامی که نامه های اعمال را می دهند، هنگام صراط و هنگام سنجش اعمال.»

وعده ی مولا حق هست.. پس این آخرین زیارت اونها نیست. ولی آخرین نگاهشون هست به گنبد طلای انیس النفوس.

دارم این مطالبو می نویسم، یک حس هیجان دارم... هم مثبت و هم منفی!

مثبت از این لحاظ که : شاید یکبار از زیاراتی که رفتم مورد قبول واقع شده و مولا رو در اون دنیا زیارت خواهم کرد و او شفیع من خواهد شد. و منفی از این لحاظ که: شاید این آخرین و نگاه و آخرین زیارت من باشه...!

این بیت شعر مدام میاد توی ذهنم:

گرچه با نامه ی بد آمدم اما خدا

چندباری هم به مشهد آمدم

______________

متن و عکس از خودم

برگرفته شده از صدای نور