- ۰۹ دی ۹۲ ، ۰۹:۵۲
- ۵ نظر
پناهنده توایم آقا...
یا ضامن آهو، به ضریحت که چشم مى دوزم، رازى میان زمزمه هاى من با تو از نگاهم جارى است. راز نهانى ام را بخوان که هلال طلایى گنبدت، ماه شبهاى تار دلشکستگان است. رو به روى جلال تو مى ایستم تا اشکهایم را قطره قطره در صحن حرمت جارى کنم.
پنجره فولاد تو، جاده ابریشمى است براى ذهن خستگان تا به تو پیوند خورند.
در هیاهوى بى پناهان، پاسخ تو را مى شنوم که از آن سوى پنجره زمزمه مى کردى: «نگاهدار سر رشته تا نگهدارم».
بیا و زائرانت را که پرندگان بى بال و پر تواند و به نوشیدن جرعه اى از نگاه تو دلخوشند، همچون کبوتران گنبدت پناهگاه باش.
«هشتمین رکعت عشق»
رضا جان! گلوى بغض کرده زائرانت، امروز به دنبال واژه اى است براى شهادتت. کبوتران، به صف مى نشینند تا یکى یکى رو به روى تو اداى احترام کنند. اى بى کرانه! کدام دریایى که کشتى نشسته گان عالم، در کنار تو پهلو مى گیرند تا در لنگرگاه مهر تو، چند روزى آشیانه کنند؟
تو کدام آسمان صافى که همه در هواى تازه یادت نفس مى کشند تا دل شوره هاى بى کران تنهایى خود را به آرامش پرکشیدن در خنکاى گنبدت برسانند؟
غروبها وقتى گامهاى سبز صداى اذان در مناره ها مى پیچد و دل را در لذتى هراسان رها مى کنم، در سقاخانه دلم آماده اقامه هشتمین رکعت نماز عشق مى شوم.
♣السلام علیک یا على بن موسى الرضا♣
سودابه مهیجى
عکس از وبلاگ : من و دوربینم