- ۰۳ آذر ۹۳ ، ۱۷:۵۱
- ۳ نظر
◘ محمود آقا کارت عروسی را خودش طراحی کرده بود؛ هم متنش را خودش نوشته بود و هم طرحش را به سلیقه ی خودش انتخاب کرده بود. وقتی برای اولین بار آن را دیدم فهمیدم قلم زیبایی دارد و احساساتی زیباتر. نوشته بود: «باد بهاری، لاله های سرخ را در آغوش هم فرو می برد و آنها در برگشتنشان سرود همیشگی شهیدان را ، لااله الاالله، زمزمه می کنند. عطر صحرا، بوی آخرین نفس های ایثارگران مسلخ عشق - که در فضا پراکنده شده - را نفخه ی جان می کند و ما با امانتی چنین سنگین بر دوش به تعهد نشسته ایم. مراسم جشن را در عهدگاه همیشه اسلام (مسجد) با حضور شما برگزار می کنیم.
◘ روز مراسم عقدکنان بود. دنبال آقامحمود بودند. کاشف به عمل آمد رفته است نماز اول وقتش توی مسجد. وقتی آمد مشغول خواندن خطبه ی عقد شدند.
◘ عقد که کردیم ناگهان علاقه و محبتم به اوج رسیده بود. به من نگاه کرد و گفت: من چند بار به قرآن تفأل زدم و هربار آیات آخر سوره ی فرقان آمد: وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ... به همین دلیل با اطمینان بیشتری با شما ازدواج کردم.
◘ جلوی در مقابلم استاد و گفت: بتول خانم من هربار به جبهه می روم دعا می کنی برگردم، این بار دعانکن!
◘ از زیر قرآن ردش کردم و آب ریختم پشت سرش. او هم رفت حتی پشت سرش را نگاه نکرد تایک بار دیگر ما را ببیند. معلوم بود دل از ما و دنیا بریده است. در را بستم و برگشتم داخل خانه و با خود گفتم: چه حرفهای عجیبی می زند! دلت به حرف من خوش است؟ باشد! مگر می شود دعا کنم برنگردی؟!
بخش هایی از کتاب " دعا کردم برنگردی؟! " روایتی از دکتر بتول نصرتی همسر سردار شهید سید محمود سبیلیان هست. کلیپ صوتی این شهید بزرگوار را قبلا در اینجا گذاشته شده است. بسیار کتاب دلنشین و زیبایی است حتما بخوانید.