آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

کربلا از زبان زینب(ع)

جمعه, ۱۷ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۱۴ ق.ظ


زینب (ع) برای ام البنین (ع) تعریف می کرد ، می گفت :

« پس از برپایی خیمه ها در خزیمیه نماز گزاردم . هوا اندکی

خنک شده بود . گرمای روز،شکسته شده بود. زیر آسمان باز

دشت ، در ستاره ریز آسمان و نگاه روشن ماه، قدم می زدم ،

ناگاه صدایی میان زمین و آسمان را شنیدم که می خواند :

صدا می گفت : «چشم ها را از اشک لبریز کنید و بر شهیدانی

بگریید که گریه بر آنها رواست . صدا می گفت : مرگ ، کاروان

سالار این جماعتاست تا به وعده گاه خویش برسند.»

زینب(ع) با شنیدن این صدا ، بی تابانه با حسین (ع) باز گفته بود

و امام به صبرش خوانده بود و قضا و اراده ی حق را گوشزد کرده بود.

 لایوم کیومک یا اباعبدالله

منبع : کتاب ماه در آب«زندگے عباس ابن علے»



ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم

  • رضوی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
برگرفته شده از صدای نور