آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

عبرت

سه شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۱، ۰۵:۵۴ ق.ظ

ماجرای روستایی که به اهل بیت امام حسین(ع) غذا داد« از زبان شهید چمران»

  

حاج محمد آقای نوروزی خاطره ای شنیدنی از شهید چمران بیان کرد که به

شرح زیر است :

یک سفر لبنان بودم . آن زمانی که شهید چمران هم زنده بود .به واسطه

امام موسی صدر رفته بودیم لبنان . یک روز کنار چمران بودیم .شهید

چمران مرا صدا زد و گفت : محمد بیا !رفتم کنارش.

روی یک تپه به حالت نیمخیز دراز کشید ودر حالی که دوربینی به دست

داشت گفت : بیا ببین .دوربین را گرفتم و دیدم .

چمران به من گفت :این روستا،روستایی است که وقتی کاروان امام

حسین(ع) در راه شام بودند اهالی این روستا برای کاروانیان ، نان و

غذا آورده اند.

بعد چمران با دستش یک روستای دیگری را به من نشان داد وگفت :

آنجا را هم ببین .با دوربین نگاه کردم وتقریباً فاصله ی زیادی با هم

نداشتنداما خب از هم دور بودند وما چون از روی بلندی می دیدیم،

خوب به هر دو روستا اشراف داشتیم.

شهید چمران گفت:تمام اهالی این یکی روستا وقتی کاروان اهل بیت

به اینجا رسیدند اهل بیت را سنگباران کردند وهلهله کردند . بعد شهید

چمران به من گفت:هر دو روستا در تیررس موشکهای اسرائیلی هستند.

اما تازمانی که من به یاد دارم آن روستایی که برای اهل بیت غذا آوردندیک

دانه موشک اسرائیلی ها هم به آن برخورد نکرده است.

اما این یکی روستا ،هر بار اسرائیلیها موشک می زنند انگار فقط باید به

 این روستا بخورد و هرچه موشک است نصیب این روستا می شود که

اهل بیت حسین(ع) را سنگباران کرده اند وما هم هر تدبیری اندیشیدیم

که این روستا بمباران نشود ، نشد که نشد!


ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم

 

  • رضوی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
برگرفته شده از صدای نور