مگه میشه فاطمیه اشکامونو در نیاره؟
يكشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۴۱ ب.ظ
چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد
دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد
هنوز کوچه به کوچه ،حکایت از مردی ست
که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد
چه رفته است به دیوار و در که تا امروز
به نام تو در و دیوار خانه می لرزد
چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟
چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟
هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار
به خانه چند دلِ کودکانه می لرزد
دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست
که در جواب، زمین و زمانه می لرزد
ز من شکیب مجو ، کوه صبر اگر باشم
همین که نام تو آرند شانه می لرزد
(میلاد عرفان پور)
|
- ۹۲/۰۱/۰۴
من طوطیای چشم کنم خاک پای دوست
از من به دور گشتم و از خویشتن تهی
جز آرزوی نیک ندارم برای دوست
گویند انتظار بسی سخت و مشکل است
من در به در شدم تا بیابم سرای دوست
هر محفلی برفتم و هر مجلسی شدم
تا بشنوم ز نای کسی من نوای دوست
با یاد دوست هر سحرم شام میشود
ای کاش بشنوی کلام مرا ای خدای دوست
از شعله فراق شدم پاک و سوختم
یک ذره مانده از من آن هم فدای دوست