آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

منبــــر

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۳۵ ب.ظ

گاه که دلگیر می شوم از روزگار

گاه که دلگیریم را بازگو می کنم

گاه که فوران می کند این مشکلات مذاب

از درون قلب کوچکم...

دلم فقط سکوت می خواهد..

آرزو دارم..

وقتی دلتنگ می شوم

کسی برایم بالای منبر نرود

همین پایینِ منبر...

کنارم بنشیند

من زبان باشم

وَ

او...

گوش

همیــــن...!

---------------

حال و روزم شده مثل این گلبرگ های باران خورده

  • رضوی

دلنوشته

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آفتاب هشتم

کســی نیـــامده جــز او سر قـرار خودش
نشسته غرق تماشای شیعیــان خودش
چه انتـظار عجیبیست اینکه شب تا صبح
کســی قنــوت بگـیرد به انتظـــار خودش

ღــــــــــــــــــــــــــــღــــــــــــــــــــــــــღ

تقدیـــم بــــه مــردی کـــه چهارگوشه ی
قلــــღـــــبش شکـــســـــــتــــه استـــ

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
با افتخار، قدرت گرفته از بیان | رسانه متخصصان و اهل قلم | طراحی قالب م.دهقان
برگرفته شده از صدای نور