آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

دردنوشت(شب آرزوها)

پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۵۹ ب.ظ



دریافت


25اسفند94:

حضرت آقا  - حرف رفتن -تلخترین روز

این سه کلمه خاطره ی روز 25 اسفند 94 من است.

دلم برای معراج تنگ شده است، به خاطراتم رجوع کردم. آخر شبها چند کلمه ی کلیدی از آن روز را می نوشتم.

تلخ ترین روز معراج، صبحی بود که یکی از دوستان بخشی از سخنان حضرت آقا را خواند...

چه روز و شبی بود!

اشک چشممان خشک نشد!

آخر شب که معراج خلوت شد رفتیم کنار ضریح...

شهدا را به مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها قسم دادیم که یک تار مو از سر حضرت آقایمان کم نشود...


حرف رفتن نزن ای یار دلم می شکند

گر نباشی تو علمدار ، علم می شکند


پ.ن)


یکی از حاجاتتون سلامتی و طول عمر معظم له باشه.

خسیس نباشید برای بقیه از جمله حقیر هم دعا کنید.



نظرات (۶)

آی گفتی داداش
پاسخ:
شما کی هستی آبجی؟ :||
  • چشم به راهم ...
  • ان شاالله گره از کار همه باز بشه و خدا عمر با عزت به رهبری ببخشه....
    آخ از آن ساعت
    توی مجلس بودم
    دیگه کسی نمی تونست خودش رو کنترل کنه
    از شب قبل با داغی که آقای صدیقی تازه کرده بود بغض ها لحظه ای نبود که در خلوت یا عیان شکسته نشه
    و اون شب به خروش رسید
    جمعیتی که بلند شده بودند و شعار می دادند انگار می خواستن جان خودشون رو هم با دستهایی که به بالا می رفت به عنوان پیشکش به سوی او بفرستند
    سخنرانی هم نیمه تمام ماند و شد روضه

    تا قلب های نا آرام به یاد اشک های مخفی حسنین آرام گیرد
    :/
  • (نورالهدی) .ه
  • ممنون از یاداوریتون...
    اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای...
    خدا نیاورد ان روز را ک....
  • ♦♦ حسین ♦♦
  • ممنون :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    برگرفته شده از صدای نور