- ۰۷ مهر ۹۵ ، ۰۱:۰۷
- ۶ نظر
لتسکنوا الیها...
۷/۷/۹۵
توکل یعنی وقتی تو را دارم، اضطراب برایم معنایی نداشته باشد!
توکل یعنی، تو بهترینها را برایم می خواهی
#بزرگمرد_کوچک
بگذار اعتراف کنم !
هرچقدر هم که عقلم بگوید نود درصد کارم اشتباه است
من به ده درصد قلبم گوش می دهم!
#صلابت نگاهت ، عقلم را مغلوب خود کرده....
وقتی چادرم را می گیری و خاله خطابم می کنی دلم #آب می شود
فدای غرور مردانه ات، که از نوازش دستم بر روی شانه ات، #شرم دارد
با هر دعا خاطره ای ساخته ام برای خودم
نادعلی را در پارک ملت
سوره ی حشر را مقابل دانشگاه
دعای استجابت دعا در مسیر حرم
دعای معراج را یادم نیست ، اما مطمئنم تو یادت هست که کجا از تو خریدم
و...
.
برای من، تو بزرگمرد کوچکی هستی که کودکیت در مسیر #نامردی تباه می شود
و شاید #دود ...
.
#من_را_ببخش
همین...
.
#کودکان_کار
چه روزگار عجیبی شده
یک زمانی دشمن ما رو تحریم می کرد
الان خودمون زحمت تحریمو می کشیم!
ببخشید، بلیط مستقیم به آمریکا چه ساعتیه؟
یک زمانی هر کسی چادر داشت حیا هم داشت
نجابت هم
هرکسی که محاسن داشت غیرت هم داشت
چشم و دل پاک هم
اما الان....
«... عباس به آب نگریست . در آب حسین بود.
موج ها در حرکت خویش، حسین مے نگاشتند. صدای
موج ، حسین بود . به خویش برگشت و در خویش جز
حسین ندید و ... حسین تشنه بود .
آب بنوش عباس !
آب خنک و زلال و گوارا با عباس سخن می گفت .
دست رشید عباس در آب رفت . نوازش آب با دست هاے
تشنه و جان تشنه تر چه می کند . قطره هاے عزیز از کف
مے چکید . آب را بالا آورد تا فضای دهان رسید . نسیم
خنک چهره ے عباس را مے نواخت .
ساقے بنوش،گوارایت باد .
باز در موج ولوله افتاد.حسین ، حسین،حسین»
مطلب کم می گذارم نه اینکه حرفی برای گفتن نیست!
اتفاقا هست
زیاد هم هست
اما دیگر حوصله اش نیست!
همین که روز تا شب
برایم تکرار می شود
کافیستـــــ...
نوشتن مجدد، می شود...
تکرار ملال آور مکررات
زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران ، غریب نیست
جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کزجان شکیب هست و زجانان شکیب نیست
گم گشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
در کار عشق او که جهانیش مدعی است
این شکر چون کنیم که مارا رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ «سایه» گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست
هوشنگ ابتهاج