- ۱۳ آبان ۹۳ ، ۱۰:۴۶
- ۱ نظر
حتماَ ببینید بسیار زیباست..
به این میگن تربیت علوی و فاطمی و میتونه یکی از مصادیق جنگ نرم باشه :)
واقعاً لذت بردم از این تربیت ... جای آموزش چیزهایی که انسان شرمش میاد این چیزها رو یاد بچه هامون بدیم ...
ابن حجر در کتاب الصواعق المحرقه می نویسد: هنگامی که سر امام حسین علیه السلام را به خانه ابن زیاد آوردند، از دیوارهای آن خون جاری گشت. و این اولین معجزه سر مبارک امام بود در قصر ابن زیاد بود.
اما معجزه دوم : وقتی آن لعین سر امام را با دستان خود گرفت، همچنان به آن نگریست که ناگهان دستانش به لرزه افتاد . آن را روی ران خود گذاشت . یک قطره از خون گلوی امام بر روی لباس او چکید . از لباس نفوذ کرد و به بدنش رسید و در ران آن ملعون زخم بسیار عمیقی و وخیمی پدید آورد که هر چند مداوا کرد باز هم درمان نشد و روز به روز متعفن تر می شد . ابن زیاد برای از بین بردن بوی بد زخم خود تا دم مرگ و همیشه مشک به همراه داشت. آنگاه ابن زیاد سر امام را در مقابل خود گذاشت و با چوب خیزران به دندان های پیشین امام می زد تا اینکه زید ابن ارقم به او گفت:
« چوبهایت را از این لبها بردار، قسم به خداوندی که خدایی جز او نیست! من لبهای رسول الله را بر این لبها دیدم که بسیار می بوسید » آنگاه زید ابن ارقم ناله کنان گریست.
حسین علیه السلام و یارانش کشته شدند... واقعه ی کربلا دیگر تمام می شود، اما مصائب سختی در انتظار اهل بیت اباعبدالله الحسین علیه السلام است. در نظر دارم گام به گام این مصائب را بازگو کنم . در قسمت اول به چرایی سخن گفتن سر مبارک آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام می پردازم. و درقسمتهای بعد به معجزاتی که در این باره روایت شده است می پردازم.
شاید این سوال مطرح شود که چگونه ممکن است سر بریده ای سخن بگوید؟
جواب: حسین علیه السلام حجت خداوند بر روی زمین است و خداوند برای اولیای خود نشانه ای قرار می دهد. که بر حقانیت آنان و بطلان مخالفان دلالت داشته باشد. برای اینکه خداوند حقانیت امام حسین علیه السلام و مظلومیت او را ثابت کند ، باید چنین کرامتی به او عطا می نمود، زیرا در شرایطی که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به وجود آمده بود و بسیاری به مخالفت با ائمه علیهم السلام و دشمنی با آنان رو آوردند، مگر عده ای اندکی که حق اهل بیت علیهم السلام را رعایت می کردند. با روی کار امدن معاویه، این اوضاع بدتر شد . او به شدت با امام علی علیه السلام و فرزندانش مخالف بود و حتی بر منبر مسلمانان از امام علی علیه السلام بدگویی می کرد. معاویه با حیله و نیرنگ توانست مردم را قانع سازد که او بر حق است نه امام علی علیه السلام. عده بسیاری از مردم عامه و برخی انسانهای ضعیف النفس و مزدور از او پیروی می کردند. معاویه با استفاده از شرایط موجود و احادیث بسیاری را جعل نمود. تا از شأن و منزلت امام علی علیه السلام بکاهد و مقام و خلفای پیش از او را بالا ببرد. با توجه به این اوضاع به آسانی می توان دریافت که بسیاری از مردم در مورد اهل بیت علیهم السلام چه نظری پیدا کردند . خواه از روی نادانی و خواه از روی کینه توزی و بدنهادی و خواه از روی مصلحت اندیشی .
امام خمینی(ره):
الان هزار وچهارصد سال است که با این منبرها، روضه ها و مصیبت ها، ما را حفظ کرده اند.
آیت الله قاضی(ره):
در عزاداری و زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) مسامحه ننمایید.روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر هفتگی هم نشد دهه اول محرم ترک نشود.
آیت الله بروجردی(ره):
ایشان مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند: «در روز عاشورا مقداری از گِلِ پیشانی عزاداری امام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!
آیت اله بهجت(ره):
گریه بر سید الشهدا(ع) از نماز شب بالاتر است.
حاج میرزا اسماعیل دولابی(ره):
محبت و عزاداری برای امام حسین(ع) انسان را زود به مقصد می رساند.
آیت الله بهاءالدینی(ره):
دستگاه امام حسین(ع) فوق فقه است... نباید به دستگاه امام حسین(ع) اهانت شود، این عزاداری ها احیا کننده نماز و مساجد است.
آیت الله گلپایگانی(ره):
دلم می خواهد نام مرا هم جزء روضه خوان های حضرت سید الشهداء(ع) ثبت نمایند.
آیت الله علامه طباطبایی(ره):
هیچ کس به هیچ مرحله ای از معنویت نرسید، مگر در حرم مطهر امام حسین(ع) و یا در توسل به آن حضرت.
آیت الله عبدالکریم حائری(ره):
روضه خوانی و گریه بر سیدالشهدا(ع) عمل مستحبی است که هزار واجب درآن است.
آیت الله کمپانی(ره):
در مجلس روضه خوانی که داشتند، مقید بودند که خودشان پای سماور بنشینند و خودشان همه کفش ها را جفت کنند.
منبع: رجانیوز
گاهی هم اتفاق میفته بعضی چیزها برای انسان محال هست.. مثلا خلوت با شهدای گمنام..!
17 ساله بودم همیشه به این فکر می کردم که کاش روزی کنار تابوت یک شهید بنشینم و از نزدیک با او سخن بگویم.. بی واسطه ، بدون فاصله .. بدون شلوغی ها و فارغ از هیاهو ...
بعد از یک مدت که این رؤیا را در دل داشتم از طرف بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد مشهد دعوت شدیم تا به استقبال چند شهید گمنام برویم ... وقتی به آنجا رسیدیم جمعیت زیادی به آنجا امده بودند تا از شهدای گمنام استقبال کنند...
حال و هوای وصف ناشدنی ای بود ... وقتی مداح می خواند: " وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید... تو مگه کجا بودی؟" به راحتی بوی خدا را می توانستم حس کنم .. و گمنامی شان مرا به یاد مادرشان حضرت فاطمه سلام الله علیها انداخته بود...
اما رویایم هنوز ناتمام بود چون من به خلوت با آنها فکر می کردم...
رویایم تحقق پیدا کرد و وقتی جمعیت رفتند تنها جمعی پنج-شش نفره بودیم که در کنار شهدا نشستیم و زیارت عاشورا خواندیم...
و این خاطره هیچگاه از ذهنم پاک نخواهد شد ...
همیشه برای خودم می نویسم و تکرار می کنم...
شهید باش
که حتی استخوان هایت بوی خدا دهد
شهید باش
که فقط حضور تو ، دلها را بلرزاند
شهید باش
که تربتت را برای تبرک بردارند
شهید باش
که مقتدایت سیدالشهدا(علیه السلام) باشد...
شهید باش...
پ.ن)
عکس هم مربوط به همان شب به یادماندنی ست...
منتشر شده در افسران | آپارات | پلاس | روشنگری
شب چهارم: بازگشت به آسمان (حُر ابن یزید ریاحی)
دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 56 ثانیه
منتشر شده در افسران | آپارات | پلاس | روشنگری | عمارنامه
شب سوم: عروج در کنج خرابه (رقیة بنت الحسین سلام الله علیهما)
+نام رقیه از ترقی و بالا رفتن می اید
دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 40 ثانیه
منتشر شده در : افسران | آپارات | پلاس | روشنگری
شب اول: سفیر آسمان (مسلم ابن عقیل)
سفیر نور به فرمان ولی مرکب رهوار میکند به سمت آسمان... ...
امام در نامه ای که برای کوفیان می فرستد می نویسد که: قد بعثت الیکم اخی و ابن عمّی و ثقتی من اهل بیتی؛ کسی را به سوی شما می فرستم که برادر ، پسر عمو و مورد اطمینان از اهل بیتم محسوب می شود...
اینجا کوفه آخرین ماه سال 60 هجری قمری سفیر کاروان عشق و به روایتی اولین برادر، پیش از تمام عاشقان قربانی شاه دشت نینوا می شود...
و سرآغاز حکایت سفری از طلوع خورشید نیمه ی رمضان تا شهادتی سرخ را اولین سفیر به نام فاتحان خون رقم می زند...
به عزم کوفه مخفیانه مدینه را ترک می گوید تا پنج شوال ساکن خانه مختار ثقفی شود برای سی و پنج روز ...در ایام پس از ورودش حدود هجده هزار نفر با او بیعت کردند ...
اما
هنوز مهر نامه های بیعتشان خشک نشده که حاکم کوفه بر کنار و عبید الله بن زیاد به جای او برگزیده شد.
روز نهم ذی الحجه سال شصت هجری اینجا کوفه دیار مردمان عهد شکن بر فراز دار الاماره، نقطه ی اوج پرواز اولین انتخاب ناب خدا...
فرشتگان در اوج به نظاره نشسته اند…
غروب این انتظار غریب چیست؟
انتظاری سرشار از ابدیت یا فریاد غیرت وایثارتحت لوای ولایت؟
درست در میانه ی میدان انتخاب عاشورائیان، جوان شجاع قبیله بنی هاشم با سرسپردگی عاشقانه در رکاب مولا و مقتدایش حضرت حسین ابن علی (علیه السلام) به سمت بام آسمان گام برمی دارد
و پرواز مسلم یعنی آغاز حرکت کاروان ...چون خبر شهادت مسلم بن عقیل به سیدالشهدا علیه السلام رسید که وی از مکه بیرون آمده و در راه کوفه بود.پس درباره مسلم بن عقیل، چنین فرمود: «خدا مسلم را رحمت کند، او به رحمت و رضوان خدا شتافت و تکلیفش را ادا کرد و آن چه بر دوش ماست، باقی مانده است».سپس فرزندان او را که در کاروان حسینی بودند، مورد تفقد قرار داد و دست محبت بر سر دخترش کشید.
دریافت
توضیحات: مداحی حاج محمود کریمی-حضرت رقیه
مرغ بسمل شده ای بال و پرش می سوزد
کودکی زندگی اش در نظرش می سوزد
دختری که وسط خیمه ای گیر افتاده
اولین شعله که آید سپرش می سوزد
سپرش سوخته و چادرش آتش گیرد
تا تکانی بخورد موی سرش می سوزد
بعد از آن قائله دیگر کمرش راست نشد
اثر سوختگی دور و برش می سوزد
تا رسد قطره اشکی سر زخم گونه
ناگهان گوشه چشمان ترش می سوزد
شده ام مثل همان مادر محزونی که
همه شهر ز آه سحرش می سوزد
عمه؛ آن شب که مرا روی هوا می آورد
ریشۀ موی سرم بین اثرش می سوزد
تا ترک های لب تشنه بابا دیدم
جگرم گفت: هنوزم جگرش می سوزد
بعد از آنی که لبانم به لبانش چسبید
سینه ام از نفس شعله ورش می سوزد
شاعر:قاسم نعمتی
پ.ن)
شعر با مداحی فرق می کنذ.