آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

امروز جایی بودم که هیچ وقت فکر نمی‌کردم حتی از کنارش رو شوم، چه رسد به اینکه خودم یکی از مراجعینش باشم. آنقدر محیط سنگین و منفی داشت که حالم بسیار خراب شد ، علاوه بر اینکه دلیل حضورم مرا آزار می‌داد دیدن مشکلات مردم قلبم را به درد آورد.

بعد از چندین ساعت از آنجا بیرون آمدم، رمق از پاهایم رفته بود، از دیوار گرفتم، پاهایم می‌لرزید و بغض فروخورده‌ام راهی به بیرون یافت. در سایه نشستم و گفتم خدایا کمک کن ، امام رضا دستمونو بگیر!


لطفاً دعا کنید فقط دعا فقط دعا...


پ.ن( از آنجا که جزو معدود بانوانی هستم که دردم را کتمان کرده و غم و مشکلاتم را به احدی نمی‌گویم ،یادداشت کردن مسائل را راه فراری برای تلنبار شدن حرفهایم می‌بینم. لطفاً از حقیر بپذیرید .

برگرفته شده از صدای نور