آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مداحی محرم» ثبت شده است

چهل روز است گریانم حسین جان....................چو موی تو پریشانم حسین جان

چهل روز است می خوانم حسین جان...حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جان

تویی ذکر لبم الحمدلله ........................................ حسینی مذهبم الحمدلله

همین جا دور اکبر را گرفتند .....................................ز ما شبه پیمبر را گرفتند

ولی از من دو دلبر را گرفتند ...................................هم اکبر هم برادر را گرفتند

________________

همین جا بود که دلها گرفتُ..................................کسی روی تن تو جا گرفتُ

سرت را یکمی بالا گرفتُ..................................و از پشت سرت سر را گرفتُ

همین که بر گلویت خنجر آمد.................................صدای ناله ی زهرا در آمد

________________

 

تو ماندی و کبوتر رفت کوفه................................تو ماندی و کبوتر رفت کوفه

خودم در راه و معجر رفت کوفه..........................چه بهتر زودتر سر رفت کوفه

وگرنه دردها می کشت ما را.............................نگاه مردها می کشت مارا

بهاری داشتم اما خزان شد........................قدی که داشتم بی تو کمان شد

عقیق تو به دست ساربان شد.........................طلای من نصیب کوفیان شد

خبر داری مرا بازار بردند........................................میان مجلس اغیار بردند

همین جا تازیانه باب گردید.................................رخ ما در کبودی تاب گردید

ز خجلت خواهر تو آب گردید..............................که معجر بعد تو نایاب گردید

سکینه معجر از من خواست اما.......................خودم هم بودم آنجا مثل آنها

ارباب!

دلتنگ کربلایم و دوایم تویی!

کربلا ... کربلا ... کربلا

برگرفته شده از صدای نور