آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۷۵ مطلب با موضوع «تصویر-صوت-کلیپ» ثبت شده است


دریافت

 

 

زمین هنوز نم بارون داشت .. نسیم خنکی می وزید. هوا بهاری بود و حرم خلوت!

 

 

روی فرشها نشستم و زیارت نامه خوندم.

 صدای خنده ی چندتا بچه که اونطرف تر روی فرشها دراز کشیده بودن و غلت می زدند، توی صحن می پیچید.

یادش بخیر بچه که بودم هر وقت خلوت بود با برادرم روی فرشها دراز می کشیدیم و به آسمون نگاه می کردیم.

می گفتم: قبول داری آسمون حرم از همه جا آبی تره! داداش هم تایید می کرد .

بعد یک چندتا کبوتر هم نزدیکمون روی فرشها میومدند و نوک می زدند به فرشها!

برادر هم می دوید سمتشون .. دوباره می خندیدیم و بازی می کردیم.

گاهی وقتها هوا سرد بود چندماه حرم نمیومدیم ، بابا و مامان میگفتن سرما می خورید!

بعد توی تلویزیون که حرمو نشون میداد یک کوچولو دلم حرم می خواست .

امروز حرم، هوای کودکیهام رو داشت...

همون وقتایی که اگه یک ذره دلم تنگ میشد از روی صداقت و یکرنگی بود...

همون وقتایی که روی فرش دراز می کشیدم و به گنبد آبی مسجد گوهرشاد نگاه می کردم!

همون وقتایی که وقتی به مولا سلام می دادم انتظار داشتم جوابمو بده و منتظر می موندم!

اگه دوباره برگردم به اون زمان..دلم بیشتر برای مولا تنگ میشه..

خوشحالم که بزرگ شدم و منو برای خادمی خودت انتخاب کردی امام رئوفم♥

من از کودکی عاشقت بوده ام...

 متن و عکس: خادم امام رضا علیه السلام/ رضوی / 21آبان94


چهره ی خسته ای داشت.

اضطرار از صورتش پیدا بود .

بعد از سلام و خداقوت، گفت : «دخترم! من مسافرم.. میخوام برم امروز .. تو خادمی .. نظرکرده ی آقایی... بهش بگو دخترمو شفا بده ... »

و بعد اشک توی چشماش جمع شد!

ادامه داد: « شما پاکید! مگر به دعای شما گره ما باز بشه...»

خادم شرمنده شده بود ..

 به زائر گفت: « حاج خانم، من یک نوکر بیشتر نیستم، اما چشم .. هربار که برای خدمت میام ، شفای دخترتون رو از مولا میخوام.»

..............

خداوند ستارالعیوب است، و ائمه ی معصومین علیهم السلام تجلی صفات خداوندی هستند.

منِ عاصی از نوکری  تو عزت یافتم...



خدآیا به تو پناه میبرم که ظاهرم در برابر دیده ها نیکو و درونم در آنچه که از تو پنهان می دارم زشت باشد و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی توجه مردم را به خود جلب نمایم و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده با اعمال نادرستی که درونم را زشت کرده به سوی تو آیم تا به بندگانت نزدیک و از خوشنودی تو دور گردم.   نهج البلاغه حکمت 276

 

 عکس و متن : رضوی






دریافت


مرتضی اشکفتی از خادمان حرم قدس رضوی (ع) درباره معجزات در مدت خدمتشان در حرم قدس رضوی توضیح می دهد: 
اولین جلسه ای بود که روضه رضوی (ع) فضای کنار ضریح مقدس شستشو می شد. در مراسم حضور داشتم و مشغول صحبت کردن با حضرت شدم. مادرم از قبل سنگ کلیه داشت و قابل دفع نبود و نیاز به عمل کردن داشت. به حضرت گفتم: مادرم بیمار است و بعد یکی از شاخه های گل مریم کنار ضریح که هر روز عوض می شود و به مردم داده می شود را برای مادرم به خانه بردم. مادرم گل را بو کرد و بعد از آن بسیار گریه کرد. صبح از خواب بیدار شدم و مادرم گفت: معجزه شده و سنگ کلیه ام دفع شده است. پدرم گفت: امکان ندارد. مادرم آزمایش انجام داد و دیگر هیچ سنگی در کلیه اش دیده نشد. ۹سال از آن ماجرا می گذرد و پس از آن ماجرا دیگر مادرم مریض نشد.

دوستی دارم که فرزند شهید است و روزی به حرم آمد. معجزه را قبول نداشت. برایش دلیل می آوردم و می خواستم برایش اثبات کنم که معجزه وجود دارد. در حال صحبت کردن بودیم که حرم شلوغ شد و خانمی که شفا پیدا کرده بود را به سمت آگاهی می بردند تا آسیبی نبیند و بررسی کنند تا واقعیت را بفهمند. در اتاق با کلامی منقطع می گفت: سال ها بود نمی توانستم صحبت کنم. داخل حرم نشسته بودم، نوری در گلویم وارد شد و الان می توانم صحبت کنم. خوشحال بود و مانند بچه ای که تازه می خواست صحبت کند، سخن می گفت. به دوستم گفتم امام رضا (ع) کرامتش را به تو نشان داد!

ماجرایی را نیز دوستم خادم حرم رضوی برایم گفت: فردی در ایالت متحده دوره خلبانی را گذرانده بود و می خواست مدرکش را بگیرد و خیلی آشفته بود. ایرانی در آنجا از او سؤال می پرسد چرا این قدر آشفته هستی و جواب می دهد: همسری دارم که بیمار است و پزشکان نتوانسته اند بیماری اش را تشخیص دهند و الان در بستر است و کاری از من بر نمی آید. آن فرد می گوید: دکتری را در ایران و شهر مشهد با نام “دکتر رضا” می شناسم و هر کسی پیش او می رود، مریضش خوب می شود. فقط با خودت قرار بگذار تا اگر همسرت خوب شد، هدیه ای به او بدهی. در هواپیما می نشیند و با خودش قرار می گذارد تا اگر همسرش سالم شد، هدیه ای به دکتر رضا بدهد.

به خانه می رسد و همسرش را سالم می بیند و ماجرا را از او می پرسد و همسرش می گوید: دکتر رضا خانه‌مان آمد و گفت هدیه ای که همسرت می خواست به من بدهد را برایم بیاورد. این فرد به مشهد می آید و در خیابان امام رضا (ع) دور فلکه آب به دنبال مطب دکتر رضا می گردد و نمی داند حضرت حیات مادی ندارند. یکی از دوستان خادم حرم او را پیدا کرد و ماجرا را از او سؤال کرد و او گفت: آمده ام از دکتر رضا تشکر کنم که همسرم را مداوا کرده است. خادم می فهمد و او را داخل حرم می آورد و او را جلوی ضریح می برد و می گوید دکتر رضا این جا هستند. آن فرد می رود و حضرت را زیارت می کند و در بازگشت به دوست خادم‌ام می گوید: دکتر رضا را دیدم و تمام مشکلاتم را به او گفتم و هدیه ام را به او دادم و ایشان قبول کردند تا همه مشکلاتم را حل کنند.


منبع: اینجا

عکس اولین روز خدمت در حرم مطهر.

 


دریافت

آمریکایی‌ها تکرار میکنند که ایران بایستی در تصمیم‌هایی که میگیرد و چیزهایی که قبول میکند، بازگشت‌ناپذیری‌ای وجود داشته باشد؛ این را ما قبول نداریم. اگرچنانچه طرف مقابل میتواند به هر بهانه‌ای باز هم تحریمها را علیه ملّت ایران برقرار کند، هیچ وجهی ندارد که هیئت مذاکره‌کننده‌ی ما بپذیرد و کاری انجام بدهد که این کار برگشت‌ناپذیر است؛ به‌هیچ‌وجه، این یک صنعت مردمی است، یک صنعت بومی است، متعلّق به مردم است، دانش آن و فنّاوری آن مال مردم است، باید پیش برود؛ این پیشرفت جزء ذات هر صنعت و فنّاوری است. آنها بحث بمب اتم را پیش میکشند، خب خودشان هم میدانند که ما دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم امّا این را یک بهانه‌ای قرار داده‌اند برای فشار آوردن بر ملّت ایران. ما در این مذاکرات به همه‌ی تعهّدات بین‌المللی پایبند بودیم، ما در این مذاکرات به تعهّدات اخلاق سیاسی-اسلامی پایبند بودیم، ما نقض عهد نکردیم، ما دو جور حرف نزدیم، ما تلوّن به‌خرج ندادیم؛ نقطه‌ی مقابل و طرف مقابل ما آمریکایی‌ها هستند، عهدشکنی کردند، تلوّن در آراء نشان دادند، تقلّب نشان دادند، رفتار آنها یک رفتاری است که برای ملّت ما مایه‌ی عبرت است؛ آن کسانی هم که در درون مجموعه‌ی روشنفکری کشور هنوز ملتفت نبودند که طرف مقابلشان – آمریکا – کیست، خوب است نگاه کنند به این مذاکرات و بفهمند با چه کسی مواجهند و آمریکا امروز در دنیا چه دارد انجام میدهد. این تهدیدهایی هم که میکنند بی‌اثر است؛ اینکه تهدید میکنند به تحریم بیشتر، اینکه در خلال حرفها تهدید میکنند به تحرّک نظامی، اینها تهدیدهایی است که ملّت ایران را نمیترسانَد؛ ملّت ایران ایستاده است و ان‌شاءالله با کمال موفّقیّت از این آزمون بزرگ بیرون خواهد آمد؛ البتّه توفیقات الهی میتواند ملّت ما را در این راه موفّق کند.

 

 

 


 

دریافت
توضیحات: شکایت هجران - روایتگری حاج عبدالله ضابط

 

 

زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست
جانم بگیرو صحبت جانانه ام ببخش ، یارا
که از جان شکیب هست وز جانان شکیب نیست
گمگشته ی دیار محبت کجا رفت
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظرنکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست

 

 


 

 

دریافت
حجم: 6.73 مگابایت

توضیحات: کلیپ صوتی راهیان نور

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

امروز برای شهدا وقت نداریم

 

  ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

 

 با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

 

 ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم

 

 چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

 

 اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم

 

 در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است

 

 بهر سفر کرببلا وقت نداریم

 

 تقویم گرفتاری ما پر شده از زر

 

 ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

 

 هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

 

 خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم


دردهــایــم را بــه هــر کســی که گفتــمــ

دستــِ دلــم را رو کــرد!

روزی دیــگر ، دردمـ را ملعبــه ی خود ساختــ ...

وَ ...

ریشخنـــدم کرد..!


امـــا من گــوهــری را یـــافتمـ ..

که مــونســی دلســـوز

پــدری مهــربان

وَ برادری همــدل استــــ... (1)


دردهــآیم را با رشته ای از اشکــــ بــه هــمــ مــی بــافــم و بـرگــردنــم مــی آویــزمـ

تـــا مبــادا کســی از آن بــاخبــر شــود

رشتــه، سنگیــن کـه مـی شـود...

خــودش مــی گوید بیــآ... بــآ گوش هــآی خودمــ می شنومـ نــدای دعوتــش را..(2)


بــه پـابوسش که می رومـ

خودش گردنبند اشکــ را از گردنمـ بــاز مــی کند...


دردهــایمـ را بــه جــان مــی خــرد و مــرا رهــا مــی کند...

بــه کســی نمــی گویــد که هیـــچ

التیـــام همــ مــی دهد...


وقتـــی از پیش او بــازمــی گــردمـ...

نه دردی دارمـ...

نه اشکی...!


ولــی دلــی دارمـ..

عاشــق تر از همیشــه...

من دُچــآر او شــده امــ ای مــردمــ..!


پ.ن)

1.

قال الرضا علیه السلام:

اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْاَخُ الشَّقِیقُ
امام مونسی دلسوز، پدری مهربان و برادری همدل است.
مسند الامام الرضا علیه السلام / ج 1/ ص 69

2. 

آقا ! پدرم ! برادرم ! مولایم !
 هر روز به شوق دیدنت می آییم
امروز تو را حلقه به گوشم که شود 
لبریز صدای روشنت فردایم

متن و عکس: رضوی


دوباره یک غروب دلنشین 
دوباره یک صدا،
صدای سبز
دوباره می پرد کبوتری
به دور گنبد حرم
دوباره چشمهای من 
پر از نگاه کاشی و ستاره می شود
کنار حوض
دوباره ذهن من 
پر از صدای بالهای یک فرشته می شود
نگاه کن!
من آن کبوترم
به دور گنبد طلایی اش
چه عاشقانه می پرم

ـــــ

مشهدالرضا علیه السلام- امروز


امام رضا علیه السلام


ای کاش غزل قصیده می شد

سـیب غـزلم رسـیده می شد

بـا نام رضـا سـیاهـه ی دل

با معجزه ای سپیده می شد

بـا اذن دخـول مهبط عشق

هر چیز ندیده دیده می شد

آهـوی اسـیر اشـک هایم

از کنج نظر رهیده می شد

بـر حبل مـتین دسـتهایت

معماری دل تنیده می شد

یا اینکه کشان کشان به سویت

پـیشـانی مـا کشـیده می شـد


عکس: محرم93

شعر:وحیده افضلی

 

دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 46 ثانیه 
 

به روی نیلی و موی سفید دقت کن

بگو شبیه که هستم پدر، اگر گفتی؟

شاعر:: حامد خاکی ::

 

یک مصاحبه ی خیلی زیبا با دختربچه در بین الحرمین ... واقعا زیباست .. ببینید دلتون باز میشه.
اشکتون جاری شد .. منو هم از دعای خیرتون بی نصیب نکنید.
 
 
 
 
برگرفته شده از صدای نور