آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!


زینب (ع) برای ام البنین (ع) تعریف می کرد ، می گفت :

« پس از برپایی خیمه ها در خزیمیه نماز گزاردم . هوا اندکی

خنک شده بود . گرمای روز،شکسته شده بود. زیر آسمان باز

دشت ، در ستاره ریز آسمان و نگاه روشن ماه، قدم می زدم ،

ناگاه صدایی میان زمین و آسمان را شنیدم که می خواند :

صدا می گفت : «چشم ها را از اشک لبریز کنید و بر شهیدانی

بگریید که گریه بر آنها رواست . صدا می گفت : مرگ ، کاروان

سالار این جماعتاست تا به وعده گاه خویش برسند.»

زینب(ع) با شنیدن این صدا ، بی تابانه با حسین (ع) باز گفته بود

و امام به صبرش خوانده بود و قضا و اراده ی حق را گوشزد کرده بود.

 لایوم کیومک یا اباعبدالله

منبع : کتاب ماه در آب«زندگے عباس ابن علے»



ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم

 

«... عباس به آب نگریست . در آب حسین بود.

موج ها در حرکت خویش، حسین مے نگاشتند. صدای

موج ، حسین بود . به خویش برگشت و در خویش جز

حسین ندید و ... حسین تشنه بود .

آب بنوش عباس !

آب خنک و زلالا و گوارا با عباس سخن می گفت .

دست رشید عباس در آب رفت . نوازش آب با دست هاے

تشنه و جان تشنه تر چه می کند . قطره هاے عزیز از کف

مے چکید . آب را بالا آورد تا فضای دهان رسید . نسیم

خنک چهره ے عباس را مے نواخت .

ساقے بنوش،گوارایت باد .

باز در موج ولوله افتاد.حسین ، حسین،حسین»


متنی که خواندید برگرفته از کتاب «ماه در آب»نوشته ی دکتر محمدرضا سنگری

است .

این کتاب شرح زندگی عباس ابن علی (ع) از زبان مادرش ام البنین (ع) برای

فرزندان اباالفضل العباس (ع) امده است..

 از خواستگاری امام علی(ع) از ام البنین(ع)تا واقعه ی عاشورا بیان شده است.

بسیار زیباست به شما هم توصیه می کنم حتماً بخوانید.

التماس دعای فراوان

یاعلی


ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم



 

یکی از هم دوره ای های شهید در آمریکا می گفت : توی امریکا دوره

خلبانی می دیدیم . یک روز روی بولتن خبری پایگاه (ریس) مطلبی

نوشته بودگه نظر همه را جلب کرده بود. مطلب این بود : دانشجو

بابایی ساعت 2بعد نیمه شب می دود تا شیطان را از خود دور کند.

تا این مطلب را خواندم رفتم سراغ عباس و گفتم : عباس ، قضیه

چیه ؟ اول نمی خواست حرفی بزند ، بعد از چند لحظه آرام سرش

را بالا آورد و گفت : چندشب پیش بدخواب شدم ، رفتم میدون

چمن تا کمی بدوم ، کلنل باکسربا زنش مرا دیدند ، از

شب نشینی می آمدند، کلنل به من گفت : این وقت شب

برای چه می دوی ؟ بهش گفتم : دارم ورزش می کنم ،

گفت : راستش را بگو.

گفتم : راستش محیط خوابگاه خیلی آلوده است ،

شیطان آدم را بدجوری اذیت می کند اگرآدم حواسش

را پرت کند به گناه می افتد ،بعدشم بهش گفتم

می دونی ؟ دین ما برای اینطور وقتا (که گناه آدم را وسوسه

می کند ) توصیه کرده عمل سخت انجام بدهید.

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض

                                   ور نه هر سنگ  و گلی لولو و مرجان نشود


ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم



آقا دلم خیلے گرفته

 


من چه مے دانستم / هیبت باد زمستانے هست؟

سبزه مے پژمرد از بے آبے / سبزه یخ مے زند از سردے دے

من چه مے دانستم ؟

دل هرکس دل نیست

قلب ها صیقلے از آهن و سنگ

قلبها بے خبر از عاطفه اند.....


ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم


مشکلی در زندگی داشتم ، احساس دلتنگی عجیبی وجودم را گرفته بود

نمی دانستم چطور دلتنگیم را درمان کنم.

نذری برداشتم و روزانه به یکی از ائمه متوسل می شدم ، و روزی صد مرتبه

از یکی از بزرگواران طلب کمک میکردم ....

*شبی دلم خیلی گرفته بود... به یاد تمام روزهای کربلائیم

آری دلم هوای کربلا را کرده بود و با یاد کربلا به خواب رفتم .

در عالم خواب دیدم در حرم باب الحوائج ابالفضل العباس (ع) هستم

و از شوق اشک می ریزم ؛ گویا باب الحوائج حاجتروایم کرده بود.

آنقدر غرق در شوق بودم ،

هم بخاطر حاجترواییم و هم به خاطر حضور دوباره در کربلا

آخر من یکبار کربلا رفته ام اما تشنه تر از قبل شده ام.

ناگهان از خواب بیدار شدم در حالیکه لبانم

ذکر یا اباالفضل العباس ادرکنی را زمزمه می کردند.

*سراسیمه از یکی از دوستانم پرسیدم ذکر امروز چیست؟

گفت : « یا ابالفضل العباس ادرکنی»


از لابه لای دفتر خاطراتم

ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم

            
 

 


این تصاویر  هدیه ای از طرف 

همسنگر گرامی : امدادگر مجازی
 


 شعرخوانی بی نظیر  توسط آقای حمید برقعی در محفلی با حضور

رهبر معظم انقلاب خوانده شده است.

بسیار زیباست و صحنه های عاشورا کاملاً لمس می شود.

در قسمت ویدئوهای ارزشی نیز برای مشاهده شما قرار داده ام

همچنین لینک دانلود ان را قرار داده ام .

            

تقدیم به دلهای عاشورایی

التماس دعا

یاعلی


ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم

امام رضا (ع) :

«هرکس به یاد مصائب ما بیفتد و بگرید و بگریاند ، در آن روزی که چشم ها

می گریند (روز قیامت)چشم او نگرید و هرکه در مجلسی که در ان تعالیم ما

زنده می شود ، بنشیند در ان روزی که دل می میرد ، دل او نمیرد .»


پرسیدم از هلال ماه چرا قامتت خم است؟

آهی کشید و گفت که ماه محرم است.

گفتم که چیست ماه محرم ، با ناله گفت

ماه عزای اشرف اولاد آدم است.


ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم

۩حکایتی درباره رسول مهربانی۩
 
دوازده درهم به علی داد : این پول را بگیر و از بازار پیراهن برایم تهیه کن .

رفت و با پیراهنی برگشت همه پول را داده
بود و یک پیراهن خریده بود لباس را به پیامبر داد .

پیامبر فرمود : اگر پیراهن ارزانتری باشد ،بیشتر دوست دارم . برویم

با هم شاید پس بگیرد . پس هم گرفت . در بازار می رفتند . کنیزکی ررا دیدند

که گوشه ای نشسته بود و گریه می کرد .

چه شده دختر ؟ چرا گریه می کنی؟

چهار درهم به من دادند تا چیزهایی برایشان بخرم اما آنها را گم کردم . جرات ندارم

بدون پول به خانه برگردم .

چهاردرهم به دختر داد و بعد با علی وارد مغازه ای شدند . پیراهنی انتخاب کرد

وخرید .در راه بازگشت به خانه ، مرد  برهنه ای سر راهشان قرار گرفت :

هرکسی مرا بپوشاند ،خداوند از جامه های بهشت بر او بپوشاند . نگاهی

به علی کرد و پیراهن نو را به مرد داد ودوباره به بازار برگشتند .

با باقی مانده های پول پیراهن دیگری خرید و آن راپوشید .

از مغازه که بیرون امد ند باز هم همان دختر را دیدند ، این بار به دیوار

تکیه داده بود و گریه می کرد .

تو که باز هم گریه می کنی ؟ چرا به خانه ات نرفتی؟

من دیر کرده ام می ترسم راهم ندهند.

راه بیفت خانه ات را نشان بده ، ما با توایم.

جلوی در خانه ایستادند . پیامبر جلو آمد : سلام بر شما ای اهل خانه !

جوابی نیامد . دوباره سلام داد...

سلام و درود و رحمت خدا بر شما ای  رسول خدا .

در باز شد و صاحبخانه جلو امد .

چرا بار اول و دوم جواب ندادید؟

وقتی صدا را شنیدم ، فهمیدیم که شما هستید ، دوست داشتیم ، بیشتر صدایتان را بشنویم

این دختر تقصیری ندارد ، او را ...

به میمنت قدوم شما آزاد می کنیم

السلام علیک یا رسول الله

ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم 

 


 

بسیجی عاشق کربلاست

و کربلا را تو مپندار که شهریست در میان شهرها

ونامیست در میان نامها

نه!

کربلا حرم حق است ؛ و هیچ کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نیست.

کربلا ! ما را بپذیر تا بر خاک آن بوسه زنیم و آنگاه روانه دیار قدس شویم.


می توانیدبا کلیک بر روی بصورت انلاین این دلنوشته را با صدای خود شهید بشنوید.

                                                           

ظهور نزدیک است... اگر بخواهیم 

 

برگرفته شده از صدای نور