آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!

۱۶۹ مطلب با موضوع «دستنوشته های شخصی» ثبت شده است

مادرم میگن : «وقتی دنیا اومدی، اولین جایی که بردمت حرم امام رضا علیه السلام بود. می خواستم تو رو با مولا آشنا کنم. »

این رشته ی دوستی من با مولا هم از اون زمان بافته شده... و از سال 89 این رشته محکم و محکمتر میشه.

این اول زندگی من بوده که برام روایت کردند... اما آخر زندگیمو هر بار وقتی به حرم میرم با چشم خودم دیدم. از پایین پای حضرت که وارد حرم مطهر میشم، چندین تابوت می بینم که اومدن آخرین زیارتشونو بکنن و برن. اول اذن دخول میخونن و وارد حرم میشن... در مقابل درب صحن آزادی (که در عکس هم می بینید) توقف می کنند، بعد وارد حرم میشن... خاک فرشهای حرم مطهر رو روی تابوت می ریزن.... چه حس وحال غریبی دارم الان ...

شاید لفظ آخرین زیارت درست نباشه، چون قطعاً اونها یکبار به زیارت مولا اومدن... البته شاید با معرفت زیارت نکردن...! ولی میدونم این آخرین زیارت اونها نیست.

خود مولا وعده دادند: «هر که مرا در غربتم و دوری مزارم را زیارت کند، روز قیامت در سه جا به فریادش می رسم تا از هول و وحشت آن مکان ها نجاتش دهم؛ هنگامی که نامه های اعمال را می دهند، هنگام صراط و هنگام سنجش اعمال.»

وعده ی مولا حق هست.. پس این آخرین زیارت اونها نیست. ولی آخرین نگاهشون هست به گنبد طلای انیس النفوس.

دارم این مطالبو می نویسم، یک حس هیجان دارم... هم مثبت و هم منفی!

مثبت از این لحاظ که : شاید یکبار از زیاراتی که رفتم مورد قبول واقع شده و مولا رو در اون دنیا زیارت خواهم کرد و او شفیع من خواهد شد. و منفی از این لحاظ که: شاید این آخرین و نگاه و آخرین زیارت من باشه...!

این بیت شعر مدام میاد توی ذهنم:

گرچه با نامه ی بد آمدم اما خدا

چندباری هم به مشهد آمدم

______________

متن و عکس از خودم

وقتی استغاثه ی ما به آسمان نمی رسد

کدامین فریادرس، ناله مان را اجابت کند...جز تو؟

یابن الحسن...

برای ظهورت چه کرده ام، که تقاضای آمدنت را کنم؟

برای آمدنت اما...

کدامین در را باید کوفت؟

کدامین راه را باید رفت؟

ای کاش روز میلادت مقارن با روز قیامت باشد

خوابــ به چشمان ترَم حـــرام...!

دستهایم را دخیل ضریح انیس النفوس می کنم...

أینَ مُعِزَ الاولیاء ؟

أینَ الطالبُ بِدَمِ المَقتول بِکَربلاء؟

مولایم

به دادم برس...!

_______________

عکس: درب نزدیک به ضریح مطهر حرم امام رضا علیه السلام//دیروز عصر

گاه که دلگیر می شوم از روزگار

گاه که دلگیریم را بازگو می کنم

گاه که فوران می کند این مشکلات مذاب

از درون قلب کوچکم...

دلم فقط سکوت می خواهد..

آرزو دارم..

وقتی دلتنگ می شوم

کسی برایم بالای منبر نرود

همین پایینِ منبر...

کنارم بنشیند

من زبان باشم

وَ

او...

گوش

همیــــن...!

---------------

حال و روزم شده مثل این گلبرگ های باران خورده

گاهی انسان غرق در مشکلات و ناکامی ها میشه، طبیعتاً دنبال یک راهی برای باز شدن گره کارش هست. اندوه دل رو با هر راهی میخواد برطرف کنه... شاید شده باشه که به هر دری می زنید به هر راهی می رید... شادترین تفریحات رو انجام می دید اما می بینید به هیچ چیزی نمی رسید که هیچ، دلتون بیشتر می گیره. شاید حال و روز من این باشه. دیشب به دنبال یک راه تازه برای پایان دادن به اندوهم بودم؛ ویا اینکه حداقل کمی از بار مشکلاتم بکاهم. نهج البلاغه رو باز کردم و ورق می زدم. موضوعات رو رد می کردم تا رسیدم به نامه ی 31 نهج البلاغه که دقیقاً مولا همان چیزی را گفته بود که من به دنبالش می گشتم. حقیقتاً به داشتن همچین سرور و مولایی به خود می بالم.

نامه 31 نهج البلاغه بدین شرح است:

«شرائط اجابت دعا و از گنجینه هاى رحمت او چیزهایى را درخواست کن که جز او کسى نمى تواند عطا کند، مانند عمر بیشتر، تندرستى بدن، و گشایش در روزى، سپس خداوند کلیدهاى گنجینه هاى خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن فرمود، پس هرگاه اراده کردى مى توانى با دعا، درهاى نعمت خدا را بگشایى، تا باران رحمت الهى بر تو ببارد. هرگز از تاخیر اجابت دعا ناامید مباش، زیرا بخشش الهى باندازه نیت است، گاه، در اجابت دعا تاخیر مى شود تا پاداش درخواست کننده بیشتر و جزاى آرزومند کامل تر شود، گاهى درخواست مى کنى اما پاسخ داده نمى شود، زیرا بهتر از آنچه خواستى به زودى یا در وقت مشخص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطاء بهتر از آنچه خواستى، دعا به اجابت نمى رسد، زیرا چه بسا خواسته هایى دارى که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود، پس خواسته هاى تو بگونه اى باشد که جمال و زیبایى تو را تامین، و رنج و سختى را از تو دور کند، پس نه مال دنیا براى تو پایدار، و نه تو براى مال دنیا باقى خواهى ماند.»

وهمچنین می فرمایند:

«به یقین بدان که تو به همه آرزوهاى خود نخواهى رسید، و تا زمان مرگ بیشتر زندگى نخواهى کرد، و بر راه کسى مى روى که پیش از تو مى رفت، پس در به دست آوردن دنیا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردى نیکو عمل کن، زیرا چه بسا تلاش بى اندازه براى دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد. پس هر تلاشگرى به روزى دلخواه نخواهد رسید، و هر مداراکننده اى محروم نخواهد شد، نفس خود را از هرگونه پستى بازدار، هر چند تو را به اهدافت رساند، زیرا نمى توانى باندازه آبرویى که از دست مى دهى بهایى به دست آورى، برده دیگرى مباش، که خدا تو را آزاد آفرید، آن نیک که جز با شر به دست نیاید نیکى نیست، و آن راحتى که با سختى هاى فراوان به دست آید، آسایش نخواهد بود. بپرهیز از آنکه مرکب طمع ورزى تو را به سوى هلاکت به پیش راند، و اگر توانستى که بین تو و خدا صاحب نعمتى قرار نگیرد، چنین باش، زیرا تو، روزى خود را دریافت مى کنى، و سهم خود برمى دارى، و مقدار اندکى که از طرف خداى سبحان به دست مى آورى، بزرگ و گرامى تر از فراوانى است که از دست بندگان دریافت مى دارى، گرچه همه از طرف خداست.آنچه با سکوت از دست مى دهى آسان تر از آن است که با سخن از دست برود، چرا که نگهدارى آنچه در مشک است با محکم بستن دهانه آن امکان پذیر است، و نگهدارى آنچه که در دست دارى، پیش من بهتر است از آنکه چیزى از دیگرى بخواهى و تلخى ناامیدى بهتر است از درخواست کردن از مردم است»

 

پاهایت برهنه ات را روی سنگفرشهای داغ .. می گذاری...!

خسته ای .. لبانت از تشنگی ترک برداشته اند.. می رسی به سقاخانه..

یک جرعه آب ...

سرت را کمی که بالا می آوری تا آب را بنوشی.. چشمت به گلدسته ها می افتد

چقدر گوارا بود.. سلام بر لبان تشنه ات "یاحسین(علیه السلام) "

گلدسته ها آسمان هفتم را خط می کشند..

قدم می کشند آرام آرام .. از سیاهی خاک تا سپیدی افلاک

ستاره ها بر مدار گنبد می درخشند، قطره های عرق اما می درخشد بر پیشانی ات

با بالهای گسترده ی فرشتگان، می رسی در محضر یار...

ملائک به حضورت مباهات می کنند...

"اُدخُلوها بِسَلامٍ آمنین"

متن و عکس از خودم/حرم رضوی-میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام

امروز روز ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام ، به زیارت امام رضا علیه السلام رفتم. امام خب به در بسته خوردم... در حال نظافت حرم مطهر بودند. دلم شکست..

همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد

که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

 

                                                                                                                    "علامه شیخ بهایی" // عکس از خودم

 

کاریکاتور تصویری است که به منظور هجو کردن چیزی یا کسی کشیده می شود . کاریکاتور یک شخص باید مضحک باشد و در کشیدن آن باید نمایش اعضای بدن سوژه مبالغه کرده و شخصیت سوژه را بنمایاند.کلمه ی کاریکاتور از کالمه ایتالیایی «کاریکار» گرفته شده که به معنای اغراق است اما اغراق در کاریکاتور یا طنز تصویری ، باید سنجیده ، منطقی و هوشمندانه باشد .

وقتی واژه ی کاریکاتور توی ذهن میاد، آدم یاد خنده میفته. یاد جوک. شما رو نمیدونم... ولی من این ذهنیت رو راجع به کاریکتور دارم. کاریکاتور عموماً برای بزرگنمایی یک ایراد در چهره، رفتار ، گفتار یک فرد هست. کاریکاتور ، واقعیتی رو در قالب یک چهارچوب نقاشی به نمایش می کشه. کاریکاتور یعنی بزرگنمایی .

داشتم به این موضوع فکر می کردم .. که این کاریکاتور رو دیدم. ولی با دیدن این کاریکاتور لبخند روی لبام اومد بلکه خیلی غمگین شدم. شاید در بروز بعضی شکلها دچار اغراق شده باشه ولی در حقیقت اغراق نیست. حقیقتی تلخ در جامعه!

پدری که نان اور خانواده هست اما به دلیل درآمد پایین و گرانی، شرمنده ی خانواده شده است. باید اعتراف کنم که اولین بار هست که از دیدن کاریکاتور، غمگین و متأثر شدم.

 

روز "سرد و آرام" فناوری هسته‌ای

دولت نهم هنوز ۹ ماهه نشده بود. با توجه به آنچه بر سر پرونده، تاسیسات و دانشمندان هسته ای کشور آمده بود،‌ انتظارها از دولت نوپا چندان زیاد نبود. این بود که وقتی گفته شد در فروردین ماه خبری خوش از جهش هسته ای ایران در راه است، اغلب ناظران سیاسی باور نمی کردند که این خبر "دستیابی ایران به فناوری غنی سازی اورانیوم و راه اندازی یک زنجیره کامل غنی سازی در نطنز" باشد. این مژده در ۲۰ فرودین ۸۵ دل همه ایرانیان را شاد کرد و یک سال بعد با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، تلاش های افتخارآمیز دانشمندان جوان ایران اسلامی برای همیشه در تاریخ ثبت شد و این روز، «روز ملی فناوری هسته ای» نام گرفت. پس از آن بود که هر ساله، مراسم جشنی در این روز برگزار می شد، و بهانه‌ای شد برای رونمایی از دستاوردهای هسته‌ای کشورمان.

به عنوان نمونه در سومین جشن ملی فناوری هسته‌ای از دو دستاورد بسته بندی سوخت و آماده کردن سوخت برای قرار گرفتن در رآکتورها و آزمایش ٢ نوع سانتریفیوژ جدید با ظرفیت چند برابر رونمایی شد. یک سال بعد و در چهارمین جشن ملی فناوری هسته‌ای در ۲۰ فروردین ۸۹ از اولین نمونه سوخت مجازی رآکتور تهران (میله سوختی مجازی) و نمونه اول نسل سوم سانتریفیوژها رونمائی شد. تولید دی اکسید اورانیوم طبیعی با خلوص هسته‌ای به عنوان خوراک نیروگاه آب سنگین اراک، رادیو داروی، ۶۴CU-ATSM، ساخت دستگاه طیف سنج جرمی چهار قطبی، استقرار هم‌زمان سامانه‌های پرتودهی در دو استان کشور، تولید ژنراتور رادیو دارویی گالیوم-۶۸ / ژرمانیوم – ۶۸ برای اولین بار در آسیا، تولید ایزوتوپ‌های پایدار در مجتمع آب سنگین اراک و ساخت اولین شتابگر الکترواستاتیک ۲۰۰KeV در ایران هم دستاوردهای جدیدی بودند که در پنجمین جشن روز ملی فناوری هسته‌ای در سال ۹۰ رونمایی شد.

و این روند همچنان ادامه داشت تا مردم نتایج ایستادگی و مقاومت خود در مقابل دشمن و حمایت از توان شگرف دانشمندانشان را به عینه ببیند و قوت و امیدشان چندین برابر شود.

اما انگار سرنوشت هشتمین جشن روز ملی فناوری هسته‌ای متفاوت است و خلاف سال‌های گذشته خبری از جشن احتمالی این روز و لحظه‌شماری برای رونمایی از دستاوردهای جدید دانشمندان نبوده است. گویا تمایل چندانی برای پرداختن به این روز ملی که اتفاقاً همزمان با مذاکرات هسته ای وین هم شده است، وجود ندارد.



امام خامنه ای (مدظله العالی):

در مورد دانشهای پیشرفته و روز، الان هم درهای مراکز علمی مهم بِروز دنیا به روی دانشمند ایرانی و دانشجوی ایرانی بسته است، امّا درعین‌حال، ما در نانو پیشرفت کردیم، در هسته‌ای پیشرفت کردیم، در سلّولهای بنیادی پیشرفت کردیم، در صنایع دفاعی پیشرفت کردیم، در صنایع پهپاد و موشک، به کوری چشم دشمن، پیشرفت کردیم؛

 چرا در اقتصاد نتوانیم پیشرفت کنیم؟! ما که در این سر صحنه‌ها و عرصه‌های گوناگون این همه موّفقیّت به دست آوردیم، در اقتصاد هم اگر عزممان را جزم کنیم و دست به دست هم بدهیم، میتوانیم اقتصاد را شکوفا کنیم.

چشممان به دست دشمن نباشد که کِی این تحریم را برمی دارد، کِی فلان نقطه را موافقت می کند؛ به درک! نگاه کنیم ببینیم خودمان چه‌کار میتوانیم بکنیم.

صوت پیام امام خامنه ای را از زیر دریافت نمایید.


با تشدید تحریم های غرب علیه ایران، به خصوص پس از توافق ننگین ژنو ، شاهد یک رویکردی جدید در اقتصاد کشور بودیم. کلمه ای که شاید بارها و بارها در رسانه ها دیده و شنیده اید ، "اقتصاد مقاومتی" که رهبر معظم انقلاب تاکید زیادی بر این رویکرد دارند. اما این رویکرد جدید در اقتصاد چه پیامی دارد؟

به نظر می رسد رهبر معظم انقلاب، در چیدمان این رویکرد قصد شکستن ساختار تحریمها دارند. تحریم هایی که ظالمانه علیه ملت ایران وارد می شود. پس از توافق ننگین ژنو، که غرب تحریم های جدیدی را وضع نموده است، بدیهی است که ما نباید تن به ذلت بدهیم. چرا که اساس انقلاب ما، مبارزه حق علیه باطل است. مبارزه ای غیورانه ، و البته با زیرکی.

ساختار تحریم ها فقط با عزم و اراده ی ملی شکسته خواهد شد. نگاه به توانایی های درون کشور، ظرفیت های نهفته، مدیریت جهادی به همراه عزم ملی همگی دست به دست هم می دهند تا ما یک حماسه ی دیگری را نه تنها در تاریخ ایران، بلکه در تاریخ دنیا به ثبت برسانیم.

این تاریخ ساخته خواهد شد. با دستان من و تو!

بیا با هم در ساختن حماسه ای دیگر ، تلاش کنیم. بیا دست در دست هم بدهیم و برای مبارزه ی حق علیه باطل تلاش کنیم. دیروز جهاد در راه خدا پشت سنگرهای جبهه بود. امروز اما در سنگر علم و پشتکار ، تولید و عدم مصرف گرایی و اسراف، ساخته خواهد شد.

وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ...

 

 

الحمدلله امسال سعادتی داشتم که در روز اول سال جدید به کربلای ایران سفر کنم. توی اتوبوس طبق معمول، مسئول کاروان پوستر شهدا رو به شیشه ی اتوبوس نصب می کرد. برای شیشه ی کنار من نصب نکرد. توجهم به پوستری جلب شد که در صندلی کناری من نصب شده بود. چهره ای زیبا و متبسم، بله، "شهید حجت الله رحیمی" . رفتم به همسفرم گفتم: « اجازه دارم این پوستر رو بردارم برای شیشه ی سمت خودم؟» . ایشون اجازه داد و من هم اول توجهم جلب شد به وصیتنامه ی شهید بزرگوار.

راستش وقتی وصیتنامه رو خواستم بخونم اول توی دلم گفتم: ببین 9ماه فقط ازت بزرگتره، چقدر درک و فهمش بالاست. چقدر برای مرگ آماده بوده که وصیت نوشته!! بعد اونوقت همش ادعا داری....دغدغه هاش رو که با خودم مقایسه کردم، راستش از خودم بیزار شدم.

خلاصه شروع به خوندن کردم ...

«برادران!/ شما در حالی به این وصیت گوش فرا می دهید که این حقیر فقیر، دست از دنیا کوتاه دارد و چشم امید به دعای شما عزیزان دوخته است. می خواهم آنچه در تمام عمر علی الخصوص در این اواخر بیش از هر چیزی مرا بیشتر داغدار می کرد و جگرم را می سوزاند با شما در میان گذارم. عزیزان! دوری از امام زمان (عج) مرز سالها و قرنها را در نوردیده است. اکنون بیش از هزاران سال از محرومیت عالم از دیدار با آن حجت خدایی می گذرد. آنچه تلخ و اسفبار است این است که شیعه چه بد با غیبت مولایش خو کرده است. چه ناجوانمردانه بریدن از مولا برایش عادت شده است. چه بی معرفتیم ما که اصل کل خیر برایمان فرع شده است.»

به آخر وصیت که رسیدم، بغض گلویم را می فشرد ... به خاطر این همه بصیرت، این همه ایمان این جوان به امام زمانش به او غبطه خوردم... و ساعتها به فکر فرو رفتم... به اینکه چه کار باید کرد؟ حال من که دستم از شهادت کوتاه است، چه باید کرد؟ چه اندازه برای مولایم کار کرده ام؟ و  ... و ... و ... .

چسبهای دور پوستر را صاف کردم. پرده را کنار کشیدم. به شیشه چسباندم. هربار که به عکسش نگاه می کردم، به راستی یاد امام زمانم می افتادم و تاثیری که یک شهید حتی پس از شهادتش می گذارد. و این آیه را زمزمه می کردم "گمان نکنید آنها که در راه خدا کشته شده اند، مرده گانند. بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند."

برگرفته شده از صدای نور