آفتاب هشتم

نکند منتظرِ مُردنِ مایی آقـــا ...!





این ارتفاع سهم بال و پرمن نبود

تا بود آسمان و زمین مال من نبود!

می گفتی آسمان همه اش سهم من ولی...

این شرح مختصر همه ی فال من نبود!

ابری وزید ، پنجره ام تار تار شد

طوری که سایه ام هم دنبال من نبود!

(در آسمان پرشده از ابرهای شوم

جایی برای ما- من و امثال من- نبود!)

من خواب، من اسیر سیاهی، اسیر خاک

جز تو کسی به فکر من و حال من نبود

«تو» به غیر جان نداشتی و «من» به غیر تو!

«تو» نعره بود! آه که جز ناله «من» نبود!


پ.ن)

شاعر: امیر اکبرزاده

عکس: ماه رجب/ خرداد 91

متن شعر: از تقویم امتداد سال 86

آهنگ: تیتراژ ماه عسل 93

سنگ ، تانک، صهیونیست!
سنگ، کاغذ، قیچی...
سنگ، کاغذ،قیچی...
شاید بارها بازی کرده اید این کلمات را
درسایه ی سقفهای موشک نخورده
و دیوارهای بولدوزر نشده

ما هر روز با آدم بزرگها
سنگ، تانک، صهیونیست بازی می کنیم
در هیجان سرخ
حتما
اوازه ی یک قل دو قل ما را شنیده اید
وقتی بر برجهای کاغذی
دعای باران می خوانند
برای خانه هامان
باران توپ... باران موشک ...

اینجا مادران پرعاطفه
هر روز در انتظاری مخوف
تانکهای بی عاطفه را می یابند مبادا...
اینجا کارشناسانِ (اوقات فراغتت را چه می کنی؟)
حرفی برای گفتن ندارند

... شما اهل کجایید
شبهایی که زخم هامان را
به چشم مادرانمان
سوعات می دهیم و
قبل از خواب مسواک... نه!
آرزوی شهادت می کنیم

دیروز زن همسایه
شهادت تازه دامادش را جشن گرفت
تا همه ببینند
مردیِ زنانی که مهرشان
زخم است و نفقه شان زخم

ببینید! اینجا بازی سن نمی شناسد
سنگ، تانک، صهیونیست
سنگ، تانک، صهیونیست


میلاد عرفان پور
پ.ن)
1. شعر از تقویم امتداد/سال86
2. روز قدس نزدیکه....

جهت نمایش روی تصویر کلیک کنید.


بسم الله الذی ینتقم من کل ظالم...
این روزها که شیعه کشی رخ نموده است
شاید نوید آمدنت را دلالت است
آقا! شکایت دلمان را کجا بریم؟
"عجل علی ظهور" شما اوج حاجت است
کوفی شده زمانه و هیچ اعتماد نیست
حتی به حرف ما که دعامان شهادت است
آقا به خاطر دل زینب (سلام الله علیها) ظهور کن

تقدیم به مدافعین حرم .

کاری از گروه فریم افسران


ازدرسهای کتاب ارزشمند نهج البلاغه که خیلی جالب بود و همچنین من در دفترم یادداشت کردم خطبه 86 بود. بخشهایی از این خطبه واقعا تکان دهنده بود که من به اختصار براتون ذکر می کنم.

در خطبه 86 قسمت یاداوری ارزشهای اخلاقی در مورد ریاکاری و تظاهر ذکر شده است. چیزی که این روزها خیلی شاهد اون هستیم. و کمی که در رفتارهامون دقت کنیم  مظاهرش رو می بینیم.

مولا امیرالمومنین علیه السلام در خطبه 86 می فرمایند: « اگاه باشد که ریاکاری و تظاهر هر چند اندک باشد، شرک است. و همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی می سپارد و شیطان را حاضر می کند. از دروغ برکنار باشید که با ایمان فاصله دارد. راستگو در راه نجات و بزرگواری است اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و خواری است. حسد نورزید که حسد ایمان را چونان آتشی که هیزم را خاکستر کند نابود می سازد. با یکدیگر دشمنی و کینه توزی نداشته باشید که نابودکننده ی هر چیزی است. بدانید که آرزوهای دور و دراز عقل را غافل و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. آرزوهای ناروا را دروغ انگارید که آرزوها فریبنده اند و صاحبش فریب خورده.»


اگه وقت نمی کنید همشو بخونید، فقط اون قسمتی رو پررنگ با قرمز مشخص کردم رو چند بار بخونید. خیلی جمله ی سنگینی هست... یا علی (علیه السلام)


من زائرم ز عطر حرم بو گرفته ام

آئینه ام ز همه رو گرفته ام

آهوی وحشی ام که ز وحشت رمیده ام

اکنون دخیل ضامن آهو گرفته ام

کشتی شکسته ام که ز فرسنگ آبها

در ساحل ضریح تو پهلو گرفته ام

پروانه وار، بس که طواف تو کرده ام

با شمعدانی حرمت خو گرفته ام

هر بی هنر که خادم صحنت نمی شود

بر خدمت تو از مژه جارو گرفته ام


_________

عکس: مربوط به روز شهادت امام رضا علیه السلام/92

شعر: رضا جعفری

دوره ی نوجوانی که شروع میشه آدم شروع میکنه به الگوگیری. یادمه اون موقع ها همش دنبال یک کسی بودم که از بقیه برتر باشه، از لحاظ علمی-ظاهری- مثلا خوش تیپ باشه، خوشگل باشه ولی درساش هم خوب باشه. تحصیلاتش بالا باشه. از نظر من همچین کسی می تونست الگوی من بشه.

یا مثلا زندگی یک دانشمند رو می خوندم دلم می خواست دقیقاً مثل اون باشم.. حتی روی خواب من اثر داشت. این الگوگیری ها همچنان ادامه داشت. یادمه اون موقع ها بازار عکس محمدرضا گلزار داغ داغ شده بود. از مدرسه که فارغ می شدیم ، دوستام همه می رفتن توی مغازه ای که نزدیک مدرسه مون بود عکساشو می خریدن... حتی برای بعضیها شده بود الهه ی زیبایی ...

ولی من هیچ وقت حتی به ذهنم خطور نمی کرد که همچین کسی رو الگوی خودم بگیرم. ولی خب هر روز مجبور بودم که دم در اون مغازه منتظر دوستام بمونم که تنهایی خونه نیام. اون موقع ها چون مانتویی بودم دوستای مامانم می گفتن: ما دخترتون رو همیشه تحسین می کنیم چقدر درساش خوبه و تمیز و مرتبه و توی مدرسه همیشه اوله ..  همین تحسین ها باعث شد که دوستانم رو از دست بدم و تنها بمونم.

و دیگه کسی نبود که باهاش بیام خونه... این باعث شد که من در همین تنهایی هام بیشتر فکر کنم و راه زندگیمو بهتر بتونم انتخاب کنم. این طبیعی بود که اگه بیشتر با اونها بودم شاید من هم از افکارشون رنگ می گرفتم...

این بود که روزها همینطور می گذشت تا یک روز خواهرم به من پیشنهاد داد که یک فیلم رو ببینم...

گفت: بهت پیشنهاد می کنم حتما این فیلمو ببینی

گفتم:اسمش چیه؟ علمیه؟

گفت: نه! در مورد یک جانباز شیمیایی هست. اسمش خداحافظ رفیقه

راستش تمایلی به دیدن این فیلم نداشتم ولی نگاش کردم.

یادمه وقتی این فیلمو دیدم اینقدر گریه کردم و اینقدر تاثیر عمیقش رو حس کردم که هیچ چیز دیگه ای نمی تونست اینقدر روی من تاثیر بذاره. بعدش هم علاقه مند به فرهنگ شهادت شدم و اولین تغییرم این بود که اواخر سال اول دبیرستانم چادری شدم. بعد شروع به مطالعه در مورد زندگی شهدا کردم ... اولین کتابی هم که خوندم "نیمه پنهان ماه/ زندگی شهید مهدی زین الدین" بود که واقعا توی زندگیم تاثیر گذاشت.


حالا شما ببینید با اون محیطی که ما توش زندگی می کردیم و زندگی می کنیم، با اون دوستانی که من داشتم، اگر یک فیلم دیگه جایگزین "خداحافظ رفیق" می شد یا یک کتاب رمان جایگزین "نیمه پنهان ماه" می شد، من الان دقیقاً کجای این دنیا قرار داشتم؟!

الحمدلله که در مرکز دنیا هستم ... توکلتُ علی الله.


دریافت
حجم: 2.3 مگابایت


بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده
و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!!
آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی:
ای نامرد! بهم خیانت کردی؟

بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم.
بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟
چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟
تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟
حرف شوهرت رو باور می کنی؟

گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه

دیدید خیلی وقتا یکی میاد در مورد عیب یک بنده خدایی که حضور نداره حرف میزنه... ذهن آدمو نسبت به اون شخصی که حضور نداره مخدوش میکنه. آدمی که زرنگ باشه و به شنیده ها اتکا نکنه باور نمی کنه. ولی ادمی که دهن بین باشه ذهنیتش نسبت به اون فرد تغییر میکنه!

حالا اون فرد وقتی داره بدی یکی دیگه رو میگه ، طبیعتاً باید خودش از اون صفت زشت مبرا باشه. جدای از اینکه بگیم اون فرد دچار گناه بزرگ غیبت شده، گاهی به صورت تصادفی با همون فرد مواجه میشیم در حالیکه داره همون کار رو انجام میده.

خیلی وقتها شده که با این صحنه مواجه شدم... به قول شاعر که میگه: "عیب کسان منگر و احسان خویش .... دیده فرو بر به گریبان خویش"

در کتاب ارزشمند نهج البلاغه هم مولا امیرالمومنین علیه السلام - حکمت349 می فرمایند: « آن کس که زشتیهای مردم را بنگرد و آن را زشت بشمارد و سپس همان زشتی ها را مرتکب شود پس او احمق واقعی است.»

اگر واقعاً میخواین سبک زندگی تون رو تغییر بدید و در زندگی موفق باشید این کتاب ارزشمند رو بخونید، نکته برداری کنید و البته عمل کنید.

اجازه برای ورود به حریم حرم، نوعی رعایت ادب و نیز احترام گذاشتن تلقی می شود. اذن ورود زمینه ی درونی و قلبی برای زائر فراهم می کند تا با امادگی و حضور قلب، از حضور در حرم و الطاف الهی عطاشده به زائران بهره مند شود. شهید اول ضمن تأکید بر ایستادن زائر بر درگاه حرم، این جمله را یاداور می شود، که ترجمه ی آن این است: (زائر کنار در حرم بایستد و دعا کند و اذن بطلبد.

اگر در دل خود خشوعی احساس کرد و رقت قلب حاصل شد وارد شود. وگرنه بهتر است که برای ورود، زمان دیگری انتخاب کند که رقت قلب و خشوع حاصل شود؛ زیرا غرض مهمتر از ورود به حرم، حضور قلب است تا انسان از رحمت خدا بهره مند شود.اذن طلبی برای ورود به حرم را می توان از آیه ی یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ نیز استناد کرد.

در این آیه، مومنان از ورود بی اذن به خانه ی پیامبر نهی شده اند؛ البته این آیه آستان معصومان علیهم السلام را نیز شامل می شود.

منبع: کتاب آداب زیارت

عکس: روز شهادت امام جوادالائمه علیه السلام

برگرفته شده از صدای نور